روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy،心理学的男性和女性心理،心理學的男性和女性心理،علم النفس علم النفس من الذکور والإناث

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy،心理学的男性和女性心理،心理學的男性和女性心理،علم النفس علم النفس من الذکور والإناث

مردان و همسران

مردان و همسران
مقدمه
داشتن فرزندان سالم و صالح آرزوی قلبی هر انسان اندیشمند و متفکری است . زیر ساخت یک خانواده رشد یافته و سالم وجود رابطه مؤثر و سالم زن و شوهر در خانواده است . پذیرش این واقعیت که مرد و زن هر کدام روانشناسی خاص خودشان را دارند بیانگر تفاوتهای عمیق عاطفی ، روانی و شخیتصی است وقتی این واقعیت در کنار سایر متغییرهای شکل دهنده تربیت وشخصیت( همچون تفاوتهای تربیتی ، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی خانوادها ) قرار می گیرد پدیدآورنده دو انسانی است که در دو جنس مختلف با تفاوت اساسی بسیار که اگر ویژگیهای یکدیگر را نشناسند وتفاوتهای فردی همدیگررا نپذیرند به طور قطع زندگی بسیار دشوار و شاید غیر ممکن خواهد بود . به همین منظور برای شناخت هر چه بیشتر مردان از همسرانشان نکات زیر یادآوری و تأکید می شود .

1- زنان را درک کنید:
شما باید نیازهایشان، عواطفشان، شادی، ناراحتی، سرزندگی، کسالت و خوب و بدشان را درک کنید. به ویژه اگر مورد بی مهری قرار گرفته‌اند، باید موقعیت آنان را درک و با آنان همدلی نمایید.

2- زن‌ها گفتگو را دوست دارند:
زن با صحبت کردن تخلیه می‌شود. اگرچه به نظر شما او در صحبت کردن افراط می‌کند، هرگز او را از گفتن باز ندارید.

3ـ گوش دهید:
اولین نشانه درک شما از زن این است که به صحبت‌هایش به دقت و با توجه گوش دهید. هنگام صحبت او با دست‌هایتان بازی نکنید ، روزنامه نخوانید، سرتان را بالا بیاورید، صمیمانه نگاهش کنید و …

4ـ از بیان راه‌حل‌های کوتاه و قطع گفتار او خودداری نمایید:

با سرعت چاره‌جویی و تدبیر نکنید. زن نمی‌گوید که شما چاره‌جویی کنید بلکه می‌گوید تا مسئله را بیان کرده باشد، برای مثال :
" می‌گوید سرم درد می‌کند. نگویید: برو دکتر. بگذارید به صحبت‌ها ادامه دهد "

5- از او بخواهید تا بیان کند:
نه تنها از گوش کردن اجتناب نکنید، حتی از او پرسش هم بکنید تا بیشتر توضیح دهد و حرف بزند.

6- زن به توجه نیاز دارد:
به او توجه کنید، به نیازهایش، به لباس‌هایش، به صورتش، به فعالیت روزانه‌اش. برای مثال وقتی او کفش تازه خریده و به شما می‌گوید چطوره؟ فقط با یک کلمه (خوبه) نظر خود را ندهید. این یک جمله مناسبی نمی تواند باشد. شما باید به وجد بیایید ، به دقت نگاه کنید و بگویید: برای پای تو زیباست.

7- زن دوست دارد مرد مقتدر باشد:
ضعیف نباشید. همان قدر که مردان از قدرتمند بودن لذت می‌برند، زنان هم از تماشای قدرت مرد لذت می‌برند. البته اقتدار زور گفتن به خانواده نیست .

8- زن دوست دارد که به او احترام بگذارید:
احترام به زن برای او خیلی لذت‌بخش است. مثلاً زمانی ‌که هر دو، جلوی در ایستاده‌اید به او تعارف کنید تا او جلوتربرود. هرگز زن را جلوی بچه‌ها، فامیل و غریبه‌ها تحقیرنکنید.

9- زن از اینکه مورد علاقه است لذت می‌برد:
اساساً زن بیش از مرد، به صمیمیت ، عاطفه و توجه نیاز دارد، با او صمیمی شوید و احساس دوست داشتن خود را در گفته‌ها و رفتار به او نشان دهید. با عبارت قشنگ و صوت زیبا او را صدا بزنید. دربیرون ودر خضور او لباس مناسب نظر او بپوشید.

10- زن به اعتبار نیاز دارد:
احترام ، توجه واعتماد شما ، به همسرتان ، اعتبار می‌دهد. به ویژه اگر در حضور دیگران باشد.

11ـ به زن قوت قلب بدهید:
به او بگویید که دوستش دارید، بگویید که همیشه حمایتش می‌کنید، بگویید که تنهایش نمی‌گذارید، بگویید که تمام مشکلات زندگی او را بی منت به دوش می‌کشد، بگویید که او کانون محبت است و خانه بدون او روح ندارد.

12ـ هرگز همسر خود را با دیگران مقایسه نکنید.
در حضور همسرتان از زنان دیگر چه به صورت تمجید، یا انتقاد و ایراد صحبت نکنید. این مسئله حساسیت آنها را برمی‌انگیزد.
مثال: آن خانم متین و با وقار بود یعنی تو به اندازه او متین نیستی و از نظر من بر تو ارجحیت دارد، با این سخنان ، اگر چه منظوری نداشتید، اما به زندگی صمیمی شما آسیب می‌رساند.

13‌ـ همسر خود را با القاب زیبا و پسندیده مورد خطاب قرار دهید.
چنان که رسول خدا (ص) همسرش را حمیرا (گل سرخ) خطاب می‌کرد . همراه کردن نام همسرتان با صفات زیبا و با بارعاطفی مثبت باعث خشنودی آنها می شود .

14ـ محبت:
به شکل مستمر محبت خود را به او ابراز کنید و گاهی از طریق هدیه دادن به مناسبت‌های مختلف (سالگرد ازدواج، تولد و …) به همسرتان، آن را عملاً تایید کنید.

15ـ از خود گذشتگی:
در زندگی گذشت و از خودگذشتگی را پیشه کنید. ضعف و نقص جزء لاینفک وجودی ما انسانهاست از ناتوانیها وضعف های همسر خود بگذرید تا هم در دنیا خشنود باشید وهم در آخرت خداوند از ضعف های شما چشم پوشی نماید.

16ـ صفات نیک:
سعی کنید فهرستی از قابلیت‌ها و صفات نیک همسرتان را در نظر بگیرید و از آنها تمجید و تعریف کنید.

آقایون خانم ها را به خود جلب کنید

آقایون خانم ها را به خود جلب کنید
چرا آقایون نمی توانند نظر خانمها را به خود جلب کنند؟
دلایل بسیار زیادی وجود دارد که چرا آقایون نمی توانند نظر خانم ها را به خود جلب کنند، اما من می خواهم از زاویه ای به این مسئله بپردازم که شاید شما تا کنون به آن فکر نکرده باشید.
زمانی که صحبت از بازی جاذبه و جلب نظر به میان می آید، بسیاری از آقایون به سرعت نیازمند طرف مقابل می شوند و خودشان را وابسته و فریفته نشان می دهند. این بدان معناست که خودشان استقلال فردی شان را زیر پا می گذارند. در این حالت خانم احساس می کند که طرف مقابل بیش از اندازه نسبت به او وابسته شده است و این اصلاً نشانه ی خوبی نیست.
زمانیکه تصور کردید احساساتتان کنترل زندگی شما را بدست گرفته اند، در وهله ی اول باید ببینید که این عواطف از کجا می آیند و چگونه می توانید آنها را با حقایق زندگی جور کنید. بسیاری از آقایون در چنین شرایطی شکست می خورند، چراکه توانایی کنترل افکار خود را از دست می دهند و نمی دانند که چگونه باید در مقابل یک خانم زیبا از خود عکس العمل نشان دهند.
فقط به این دلیل که شما به او علاقمند هستید، لزوماً به آن معنا نیست که او هم به شما علاقمند است.
خانم ها در درک حرکات فیزیکی و فهم زبان حرکتی استعداد زیادی دارند. آنها اصلاً با این قابلیت به دنیا آمده اند و به راحتی هرگونه نشانه ای از استرس و عصبی بودن را می توانند در شما تشخیص دهند.
هر واکنش کنترل نشده ای که از خود بروز بدهید، یا سعی تان بر آن باشد که فقط "خوبی" های او را ببینید، و برایش بمیرید، به آن معناست که شما در حال از دست دادن قدرت خود هستید و به زودی استقلالتان از بین خواهد رفت.
زمانیکه چنین اتفاقی روی دهد، باید مطمئن باشید که خانم نمیتواند جذب شما شود. پس آقایونی که این مقاله را می خوانید و تصور می کنید با روی خوش نشان دادن بیش از اندازه می توانید نظر خانم ها را به خود جلب کنید و فکر می کنید که خود حقیقی تان را نباید در مقابل او آشکار کنید، مطمئن باشید که در رابطه شکست می خورید. باید با خودتان و با احساساتتان صادق باشید.
شاید دیگر لازم نباشد که تکرار کنم تعداد زیادی از خانم این روزها دوست ندارند توسط آقاون اسکورت شوند و نمی خواهند احساس کنند که باید تعهد کامل نسبت به یک مرد داشته باشند. آنها بیشتر ترجیح می دهند که آزاد باشند و اجازه دهند که هر اتفاقی که قرار است بیفتد به طور طبیعی و به خودی خود روی دهد.
بسیاری از آقایون در مقابل خانمی که دوستش می دارند آنقدر عصبی و دست پاچه می شوند که رابطه را به جایی می کشانند که دیگر نمی توان امیدی به نجات آن داشت.
خانم در یک چنین شرایطی علاقه ی خود نسبت به طرف مقابل را از دست می دهد؛ اما متاسفانه آقا متوجه نیست و باز هم می خواهد تلاش کند و صمیمت و هواخواهی خود را به خانم اثبات کرده و رابطه را به اوج قله های موفقیت برساند.
از سوی دیگر باید در نظر داشت که همه ی آقایون با قدرت ذاتی به منظور خشنود ساختن خانم ها به دنیا می آیند. این امر اگر در حدود طبیعی انجام پذیرد، رضایت خانم را جلب خواهد کرد و حتی از پول و ثروت هم برای او پر اهمیت تر است. خانم فقط باید مطمئن شود که فردی را که انتخاب نموده یک مرد واقعی است و از تمام زوایا می تواند به او اعتماد کند.
خانم ها منتظر هستند تا مرد واقعی زندگی شان از راه برسد. کسی که به آنها و به جسمشان -بدون اینکه یک کلمه حرف بزند- احترام بگذارد. حقیقت اینجاست که این روزها یک چنین مردهایی خیلی کم پیدا می شوند.
فقط کافی است که با قدرت طبیعی خود ارتباط برقرار کنید تا بتوانید به قلب همسرتان نفوذ کنید.
این قدرت حتی از "شخصیت" مستقل شما و یا حتی شخصیت اجتماعی تان نیرومند تر است و اگر واقعاً قصد دارید که نظر کسی را به خود جلب کنید و به آنها چیزی را که طلب می کنند و به دنبالش هستند بدهید، باید مطابق با آنچه پیشتر گفته شد از خود عکس العمل نشان دهید.
می بایست تلاش کنید تا تبدیل به مردی شوید که "در پوست خود آرام" است. سعی کنید که این تناسب و تجانس را در همه حال حفظ نمایید؛ آنوقت می بینید که خانم مورد نظر با شما متفاوت برخورد می کند و طور دیگری به شما نگاه کرده و متوجه وجودتان می شود.
اگر او به شما علاقمند شود، یعنی شما به موفقیت رسیده اید چراکه در این صورت، او کسی است که شما را انتخاب کرده و شما می توانید او را به راحتی به سمتی که می خواهید هدایت کرده و در کنار او خوشبخت شوید.
پسرهای زن ذلیل به این دلیل نمی توانند نظر خانمی را که می خواهند به خودشان جلب کنند چراکه به طور غریزی و طبیعی با خانم برخورد نمی کنند و می خواهند خود واقعی شان را پنهان کرده و خودشان را کس دیگری نشان دهند.
آیا اگر مردی در فضایی بزرگ شده باشد که به او یاد داده باشند حقیقت این است که باید قدرت حقیقی و تاثیر مردانه ی خود را مخفی کنی، گناه این آموزش غلط بر دوش خودش می افتد؟ به هیچ وجه.
اما آیا مسئول رفتار فعلی و وقایعی که در آینده برایش اتفاق می افتد نیست؟ چرا، هست. درک چنین مسائلی به او اجازه می دهد تا مرز موفقیت کلی پیش رود، درست همان موفقیتی که همیشه آرزویش را داشته.
اجازه دهید خیلی راحت با شما صحبت کنم، دوست دارم به قضیه اینچنین نگاه کنید:
همانطور که قرار گذاشتن با یک دختر زشت و چاق برای یک مرد واقعه ی وحشتناکی است، یک خانم هم نمیتواند با مرد بی شخصیت قرار ملاقات بگذارد و او را در زندگی خود راه بدهد.
این روزها خانم ها هم به اندازه ی آقایون از برقراری رابطه ی جنسی لذت میبرند، اما ترجیح میدهند که ابتدا به فرد مورد نظر اعتماد کنند. در این میان اگر شما بیش از اندازه از خود وابستگی نشان دهید، بیش از اندازه به او علاقمند شوید، و طرز برخوردتان را با او عوض کنید، به جایی نخواهید رسید.
اما خبر خوشحال کننده اینجاست که خانم ها به راحتی متوجه می شوند که چه زمان شما تبدیل به مردی می شوید که آنها می خواهند.
برای اینکه از هر گونه شکستی در این زمینه جلوگیری کنید، باید شخصیت خود را در 3 حوزه ی طبیعی و ذاتی، استقلا طلبی، و روابط اجتماعی همواره در یک حد مطلوب نگه دارید. با این کار خانم همیشه مشتاق به ادامه رابطه با شماست و برای قرار گذاشتن با شما هر فرصتی را مغتنم می شمارد.
کل این مبحث تنها در همین نکته ی ارائه شده، خلاصه می شود و اینجا دقیقاً همان نقطه ای است که وقتی برخی از آقایون به آن می رسند، استپ کرده متاسفانه شکست می خورند؛ چرا که آنها طرز برخورد مناسب در بازی جاذبه و جلب نظر را نمیدانند و متوجه نیستند که چگونه می توانند خود واقعی شان را نشان داده و طبیعی برخورد کنند.
چیزی که خانم ها می خواهند این است که شما خودتان باشید! پس بهتر است سعی نکنید آنها را فریب بدهید و خودتان را به جای کسی که نیستید جا بزنید.
هر مردی بدون در نظر گرفتن وضعیت مالی و قیافه چنین پتانسیلی را در وجود خود دارد. همه چیز به این بر می گردد که وقتی او در کنار شماست چه احساسی کند و همه چیز هم ختم می شود به این مطلب که شما چه شخصیتی دارید و چه تیپ آدمی هستید.
بنابراین من به شما پیشنهاد می کنم که با در نظر گرفتن مسائل ذکر شده راه هر گونه شکستی را مسدود کنید، و خودتان باشید تا بتوانید در دنیای قرارهای ملاقات به موفقیت دست پیدا کند

تفاوتهای رفتاری زن و شوهرهای شادکام و ناراضی

تفاوتهای رفتاری زن و شوهرهای شادکام و ناراضی
رضایتمندی زنانشویی را نمی‌توان صرفا بر اساس فشارهای روانی بیرونی تعیین کرد زیرا تمامی ازدواجها دست کم یا چند فشار روانی مواجه هستند. تفاوت ازدواجهای شادکام و ناشاد را حداقل تا حدودی می‌بایست در پرتو شیوه‌‌ای تعیین کرد که طرفین به فشارهای روانی پاسخ می‌دهند و یا با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند.
یک منبع بسیار با اهمیت رضایت مندی در ازدواج عبارت است از پاداشهایی که طرفین به یکدیگر می‌دهند. بسیاری از عوامل باعث استحکام ازدواج می‌شوند اما پاداشهای ادراک شده مهمترین عامل است. پاداشهای زیادی برای‌‌ این کار وجود دارد و برای افراد مختلف چیزهای متفاوتی از کار کرده پاداش دهنده برخور دارند. مصاحبت و دوستی یکی از پاداش است. سایر پاداشها عبارتند از داشتن یک همبازی مناسب در بازی یا کسی که با او بتوان به پیاده روی پرداخت، کسی که با او خاطرات مشترکی داشته باشیم و یا کسی که با او به تجربه‌های جدید دست یابیم. تحسین و تمجید نیز می‌تواند نقش پاداش دهنده داشته باشد و باعث حفظ ازدواج شود.

ادراک درست و دقیق

زوجهای شادکام در شناخت یکدیگر توفیق دارند. آنها یکدیگر را به درستی و با دقت ادراک می‌کنند. ولی زن و شوهرهای ناراضی چنین نیستند. بسیاری از موانعی که بر سر راه ادراک دقیق و درست قرار دارند می‌توانند ادراک دقیق در ازدواج تداخل کنند. زوجهای معمولا در موقعیتهای مثل قرار ملاقات (خواستگاری) در پی شناخت یکدیگرند. در این موقعیتها هر دو نفر به مهمترین نحو رفتار کرده و ممکن است اختلافات عقاید خود را در آن دوره به حداقل ممکن برسانند. در نتیجه ممکن است در زمان ازدواج یکدیگر را نشناسند. حتی اگر زن و شوهرها واقعا در همان بدو ازدواج یکدیگر را بشناسند ممکن است از ادراک تغییرات همسر خود باز بمانند.

ارتباط و تبادل نظر

همسران چگونه می‌توانند یکدیگر را بهتر بشناسند؟ اولین ابراز مسیر برای به حداقل رساندن کژفهمی در ازداوج ، تبادل پیام است. اگر زن و شوهرها در وضعیت گشوده و بی‌پرده با یکدیگر صحبت کنند، احتمال اینکه یک نفر بدون آگاهی طرف مقابل تغییر کند، وجود نخواهد داشت و طرفین از آنچه دیگری را خشنود یا ناخشنود می‌سازد، بیشتر مطلع بوده و اگر همسر او درباره امری ناراحت باش متوجه این قضیه می‌شود. یکی از لازمه‌های تبادل پیام عبارت است از زمان ، تا وقتی زوجها ان قدر با یکدیگر به سرنبرند که از سطح روابط مصنوعی فراتر روند، این گفتگو نمی‌تواند سر بگیرد.

مهارت مسئله گشایی

بین دو نفر همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد و شیوه ادار و حل این اختلافها با شادکامی ازدواج ارتباط دارد. زن و شوهرهای شادگام گرایش به آن دارند که به هنگام بروز مشکل به بحث راجع به آن بپردازند زوجهای ناراضی ظاهرا آن را نادیده می‌گیرند. اما این زوجها مشکلات خود را از یاد می‌برند. در عوض آنها را همچون سندی لاک و مهر شده حفظ می‌کنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ مجددا آن را به جریان بیندازند.
زوجهای شادکام و ناراضی از لحاظ نوع راه‌حلهایی که در نظر می‌گیرند فرق می‌دارند. زن و شوهرهای ناموفق در اغلب اوقات به راه‌حلهایی می‌رسند که در آن یک نفر برنده و دیگری بازنده مطلق است. در زوجهای شادکام احتمال استفاده از مصاحبه بیشتر وجود دارد. در این حالت هر دو نفر تا حدودی تسلیم می‌شوند. و در عین حال به قسمتی از آنچه می‌خواستند می‌رسند. حالت دوم آن است به توافق دو جانبه دست یابند یعنی بکوشند پاداشهای هر دو طرف را به حداکثر برسانند. علاوه بر این ، زوجهای شادکام دریافتن راههای کاهش تنش یا حل مشکلات معزل غالبا ابتکار و خلاقیت بیشتری دارند.

کمک تخصصی به ازدواجهای مسئله‌دار

زمانی به نظر می رسید راه حل یک ازدواج ناشاد کشتن همسر باشد. امروزه راه‌حلی که به ازهان همه می‌رسد طلاق است اما عشق سومی ‌وجود دارد که همان مشاوره زنانشویی است که امکان حفظ ازدواج و در عین حال ، کوشش برای هر چه لذت بخش‌تر کردن آن را فراهم می‌سازد.
امیدوارم بتوانیم با راهنمایی های درست شما را در زندگی زناشویی خود سربلند کنیم.

تنهایی مردان

تنهایی مردان
مردان و زنان در مقابل مسائل و مشکلات زندگی و ارتباط با دیگران، موضعگیری‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند. بدون درک تفاوت‌های میان زن و مرد، ممکن است ناخواسته، تن به مشاجره‌هایی بدهیم که نه‌تنها همسر بلکه خودمان را نیز رنج بدهد.
راه‌ اجتناب از مشاجره، داشتن ارتباط محترمانه است. اختلاف نظر در حد روش‌هایی که برای رساندن پیام‌های خود، از آن استفاده می‌کنیم، تولید رنجش نمی‌کند.
مردان به اندازه زنان در برابر نظرهای غیردوستانه و لحن و طرز صحبت همسر خود آسیب‌پذیر نیستند و به همین دلیل احساسات جریحه‌دار شده زنان را بخوبی درک نـمـی‌کـنند. موضعگیری‌های که مردان برای اجتناب از رنجش به کار می‌برند، عبارت است از:

جنگیدن:

مردان به طور معمول راه‌جنگیدن را برای مرعوب کردن زن و رسیدن به محبت دلخواه خود بر می‌گزینند. در حالی که مرعوب کردن از اعتماد در رابطه زناشویی می‌کاهد.

گریز:

مردان برای اجتناب از رویارویی، ممکن است به انزوا خود پناه ببرند و هرگز از آن بیرون نیایند. (جنگ سرد)‌ چرا مردان به غار ذهن خود پناه می‌برند؟
مرد احتیاج دارد به مسائل خود بیندیشد و راه‌حل مـنطقی برای آن بیابد. وقتی مردی برای سوال با مساله‌ای، جواب حاضر ندارد، هرگز اعلام نمی‌کند بلکه در غار ذهن به جستجوی راه‌حلی برای آن می‌گردد.
چون مرد ناراحت شده و زیر فشار قرار گرفته، احتیاج به آرامشی دارد که دوباره بر شرایط مسلط شود.
مردان نیاز دارند خود را بشناسند، بخصوص وقتی علاقه‌مند می‌شوند، می‌ترسند که وابستگی عاطفی به یک زن از قدرت آنان بکاهد، در غاز ذهن می‌توانند این قدرت را بازیابند.
هنگامی که مرد خلاصه حرف می‌زند، انتظار دارد همسرش به او فرصت سکوت بدهد.
وقتی مردی، زنی را دوست دارد، گاه لازم است برای نزدیک شدن به او ابتدا خود را عقب بکشد، مرد پس از فاصله گرفتن از زن، تحت تاثیر نیازی که به دوست داشتن و صمیمیت دارد، دوباره به جلو پرتاب می‌شود تا به صمیمیتی که از قبل به آن نیاز داشته برسد.
اگر مرد، فرصت عقب کشیدن نداشته باشد، هرگز از میل شدید خود به نزدیک شدن مطلع نمی‌شود و هرگز نمی‌تواند اشتیاق شدید خود را به عشق و محبت احساس کند.
مـردان پـس از رفـع نیاز به عشق و صمیمیت، احساس می‌کنند که به استقلال و خودمختاری سابق خود احتیاج دارند، وقتی مردی عقب‌نشینی می‌کند، زن دچار هراس می‌شود.
آنچه زن متوجه نیست، این است که مرد با عقب کشیدن، نیاز به استقلال خود را ارضا کرده و بعد ناگهان احساس می‌کند می‌خواهد دوباره صمیمی شود.
بدانید مردانی که از رفتن به غار ذهن خود، سرباز مـی‌زنند و طبیعت واقعی خود را انکار می‌کنند، ناراحت، رنجش‌پذیر، بیش از اندازه حساس، تدافعی، ضعیف، انفعالی یا آزار دهنده می‌شوند و حتی خود نیز نمی‌دانند که چرا تا این حد ناخوشایند شده‌اند.
مردان باید بدانند که وقتی به برنده شدن خود و بازنده شدن زنان بیندیشند، هرگز برنده نخواهند بود، چون وقتی از عشق، لذت حاصل می‌شود که همه برنده باشند.
وقتی به مرد فرصت داده شود تا توانمندی‌ بالقوه خود را ثابت کند، او به بهترین شکل خود را عرضه می‌کند. تنها وقتی احساس می‌کند نمی‌تواند موفق شود، به خودخواهی قدیم برمی‌گردد.
و در آخر این‌که چگونه از مرد و زن درون غار، حمایت کنیم:
1 ــ نیاز او را به پس‌نشینی و اقامت در غار، مورد انتقاد قرار ندهید.
2 ــ‌ با ارائه راه حل، درصدد رفع مسائل او برنیایید.
3 ــ از او نخواهید که احساس‌‌هایش را با شما در میان بگذارد.
4 ــ کنار در غار، به انتظار خروج او ننشینید.
5‌ ــ نگران او نشوید و به حالش تاسف نخورید.
6 ــ کاری کنید که شما را خوشحال کند

رازهایی درباره مردان که هر زنی باید آنها را بداند....

رازهایی درباره مردان که هر زنی باید آنها را بداند....
برای شوهرتان ، مادری نکنید!
یک اشتباه : زنان در حق مردان مادری کرده و با آنها به مانند بچه رفتار می کنند.
آیا هرگز چنین مواردی را به همسرتان گفته اید؟
ـ عزیزم کیف پولت را فراموش نکنی.
ـ موقع برگشتن فراموش نکنی لباس ها را از خشکشویی بگیری.
ـ قبض برق را پرداختی؟
ـ می دانی مخزن سوخت تقریبا دیگه تمام شده؟
ـ یادت رفت میز رزرو کنی؟ خوب اشکال ندارد، خودم تلفنی این کار را برایت انجام می دهم.
ـ چند بار باید گفت این حوله های خیس را روی زمین نینداز.
ـ اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما می خوری.
چنان چه شما نیز مانند من مرتکب این اشتباهات شده باشید، احتمالا پس از خواندن این جملات احساس گناه می کنید. اشتباه شماره یک، یکی از معمول ترین و مخرب ترین عادات ارتباطی ما با مردها است. به گونه ای با آنان رفتار می کنیم، گویی کودکی بیش نیستند و این طور فرض می کنیم که ناتوان هستند و نمی توانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگیشان را بگردانیم.
می دانم چه فکر می کنید بله این پیش فرض های ما در بسیاری از مواقع حقیقت دارند و ممکن است حق با شما باشد، اما موضوع این نیست، موردی که در این جا اهمیت دارد این است که:
هنگامی که با یک مرد مانند پسربچه کوچکی رفتار می کنید، او نیز شما را مایوس نکرده و به مانند بچه ای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد او نیز ناتوان، درمانده و ضعیف می نماید.
چگونه زن ها در حق مردها مادری می کنند؟
۱ ) در حق آنها زیاده از حد مفید واقع شدن و انجام دادن کارهایی که می بایست خودشان انجام بدهند: مثلا: به دنبال کلیدش می گردیم، لباس هایش را پشت سرش جمع می کنیم، کراواتش را برایش درست کرده، موهایش را مرتب می نماییم، صبح ها قبل از آن که به سر کار برود لباس هایش را انتخاب می کنیم، شب ها بعد از برگشتن از کار لباس هایش را از تنش درمی آوریم.
۲ )راه انداختن بازی های کلامی با آنان، بازی حدس بزن، جهت بیرون کشیدن اطلاعات از آنان، به او می گوییم: گرسنه ای؟ دوست داری کمی آش برایت درست کنم، نه؟ برایت ماهی درست کنم؟ دسر چطور؟ با این سوپ چطوری؟ زیاد جالب به نظر نمیاد؟ خب بذار فکر کنم. با یه ساندویچ گریل شده پنیر چطوری؟ اونم دوست نداری؟
۳) ما معمولا چنین فرض می کنیم؛ مردها کم حافظه بوده و یا فراموش کار هستند و اطلاعاتی که می بایست خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد می کنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود سوزی را از کلاس موسیقیش برسانی خانه. یادت باشد آشغال ها را دم در بگذاری! وقت دکترت یادت نرود!
۴) آن ها را نکوهش می کنیم، گویی بچه اند، چطوری می توانی بدون ژاکت بیرون بروی؟ نمی بینی هوای بیرون سرده؟ چند بار باید بگویم قبل از این بخوابیم چراغ ها را خاموش کن، صورت حساب های برق خیلی داره بالا میره. دیشب وقتی داشتی فوتبال تماشا می کردی، سه تا نوشابه و یک پیتزای بزرگ خوردی، عجیب نیست اگر دلت درد گرفته باشه.
۵) به عهده گرفتن کارهایی که فکر می کنید نمی توانید به درستی انجام بدهند: "اگر اجازه بدم برای شام فردا اون جایی را رزرو کنه، می دونم مثل همیشه یک اشتباهی می کنه. یا وقت را اشتباه می گه، یا یادش میره که یک میز خوب انتخاب کنه، بنابراین همیشه خودم این کار را می کنم." "بار آخر که استیون را فرستادم برای بچه ها لباس بخره، فاجعه بود. بچه ها هرگز نتونستن اون لباس ها را برای مدرسه بپوشند. این دفعه خودم می برمشان. نمی تونم اجازه بدم دوباره چنین اتفاقی بیفته." "ماه ها پیش، از جین خواستم یک هتل خوب تو شیکاگو پیدا کنه، اما اون فراموش کرد این کار را بکنه. حالا برنامه سفرمان سه هفته عقب افتاده و این منم که مجبورم همه کارها را انجام بدم. بهتر بود از اول خودم کارها را انجام می دادم."
۶) اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهی کردن به آنها: "نه عزیزم اون زن و شوهری که تو تعطیلات دیدیم، اهل ویرجینیا بودند، نه وست ویرجینیا." "عزیزم اون طور که این کلمه را در جمله به کار بردی، اشتباه بود." "فکر می کنم اگر مسیر ۴۱ را انتخاب کنیم به ترافیک خیابان گرد بر نمی خوریم." "اگه جای تو بودم الان از سمت چپ رانندگی می کردم." "چرا به مادرت زنگ نمی زنی بگی بچه ها مریض شدند و سرت خیلی شلوغه و برای یکشنبه دیگه نمی تونیم به اون سر بزنیم. هر چی گفتی این یکی را نگو که هفته پیش رفتیم و مادر منو دیدیم."

چرا زنها در حق مردها مادری می کنند؟
می دانم متنفرید از این که بشنوید، شما هم در حق مرد زندگیتان مادری می کردید، اما باور کنید، تنها شما نیستید که این کار را می کنید. دلیل این کار چیست؟
ـ ما زنها برای مادری کردن آموزش دیده ایم و برای آن نیز پاداش می گیریم. وقتی بچه بودید، یگانه الگویتان مادرتان بود.
همواره شاهد بودید که او چگونه از شما، برادر و خواهرهایتان حمایت می کرد. بدین ترتیب آموختید چگونه حمایتگر، مهربان و فداکار باشید و به نیازهای دیگران رسیدگی کنید. این موضوع نیز حقیقت دارد که شاهد بودید، چگونه مادرتان به ویژه در حق پدرتان مادری می کرده است. پس بیایید به موضوع این طور نگاه کنیم که اگر شما شاهد بودید، به جای اینکه مادرتان به طرزی رمانتیک با پدرتان رفتار بکند، همیشه در حق او مادری می کرده است، در نتیجه شما هم در کودکی چنین آموختید. این همان رفتاری است که زن ها باید با مردها داشته باشند. پس وقتی خودتان بزرگ شدید و ازدواج کردید، عینا همین کار را با همسرتان کردید.
هنگامی که جولی جهت مشاوره نزد من آمد، سه سال از ازدواجشان با فرد می گذشت. او به تلخی می گفت: "احساس نمی کنم همسر او هستم، بلکه احساس می کنم مادرش هستم. او هم همیشه مثل یک بچه کوچک رفتار می کنه و از من انتظار داره به جای او فکر کنم، دنبالش راه بیفتم و لباس هاش رو جمع و جور کنم. در واقع مسوولیت همه امور با منه. برای همین هم او مدام تنبل و تنبل تر میشه و در عوض من عصبانی و عصبانی تر میشم."
جودی آگاه نبود که مادری کردن برای او که یک زن است، طبیعی می باشد. او از فرد به خاطر اینکه مردی ناپخته و بچه گونه است مدت بود که شکایت داشت، اما هرگز به سهمی که خودش در این رابطه باید ایفا می کرد توجهی نداشت. در خلال صحبت هایم با جولی از او راجع به پدر و مادرش پرسیدم و بعد از کمی پرس و جو، کم کم ریشه بازی مادرانه اش آشکار شد. در حالی که غمگین بود چنین به خاطر آورد: "هرگز به یاد ندارم که پدر و مادرم با هم صمیمی و یا خیلی رمانتیک بوده باشند. پدرم به خاطر شغلش زیاد به سفر می رفت و زنده ترین و معمول ترین خاطراتم از مادرم به زمانی تعلق دارد که چمدان های پدرم را قبل از سفر برایش می بست و بعد از آن که از سفر برمی گشت، چمدان هایش را باز می کرد. همیشه با دقت قرارهای ملاقات پدرم را به او یادآوری می کرد و همیشه لباس هایش را برایش مرتب می نمود. پدرم نیز به نوعی مانند یکی از بچه ها بود. مادرم هم به پدرم و هم به ما سرکوفت می زد. شام و ناهارمان را جلویمان می گذاشت. در آن سنین می بایست چنین نتیجه گرفته باشم که عشق ورزیدن به یک مرد، باید مانند رفتاری باشد که مادرم با پدرم دارد.
تا همین اواخر مادری کردن یگانه شغل قبول برای زنان محسوب می شد. به اضافه دو شغل دیگر: پرستاری و معلمی. در بچگی همواره شاهد بودیم که چگونه مادرانمان به واسطه رفتارهای حمایتگرانه و مادرانه شان پاداش می گرفتند و اگر چنین رفتارهایی از ما سر می زد به ما نیز این چنین پاداش می دادند: "سالی خوب و شیرین من، چقدر خوب از برادرت مواظبت می کنی"، یا "جین دختر خوبی باش و دمپایی پدرت را جلوش جفت کن" و "تو دختر عزیز خودم هستی."

هرگاه می خواهیم مردی ما را دوست بدارد، باید در نقش مادر برای او ظاهر شویم؟

دارلین که پانزده سال بود ازدواج کرده، چنین گفت: "هرگاه احساس می کنم از چارلی عشق و توجه کافی دریافت نمی دارم، فورا در نقش مادر براش ظاهر می شم. غذاهای مورد علاقه اش را می پزم، کشوهاشو مرتب کرده و سعی می کنم تا اونجا که امکان داره، براش مفید باشم. من دوست دارم، او بیشتر در نقش یک معشوق خوب برام باشه تا شوهر. البته چیزی که نصیبم میشه، دقیقا برعکس این خواسته است. او مثل یک پسربچه خوب که از من به خاطر این که این قدر دقیق و منظم هستم، تشکر می کنه."
ـ پس به این دلیل در حق مردان زندگیمان مادری می کنیم که آنها را به خود وابسته سازیم. وقتی سخت تلاش می نماییم تا کلیه نیازهای شوهرهای خود را برآورده کنیم، او را شدیدا به خود وابسته می کنیم. همه ما چنین صحنه هایی را در فیلم ها و سریال های تلویزیونی زیاد دیده ایم. مردی که همسرش خانه نیست، مجبور است خودش به تنهایی تمامی کارها را انجام دهد. او وقتی می خواهد برای بچه ها غذای ساده ای آماده کند، درست مثل یک دست و پا چلفتی رفتار نموده، عاجز و درمانده می شود. در نتیجه هر چه بیشتر از مردی مواظبت کنید، او بیشتر به شما تکیه می کند و بدین ترتیب وابسته تر می شود. ما زنها بدین وسیله با ترس از طرد شدگی خود مقابله کرده و طوری آنها را به خودمان وابسته می کنیم که هرگز نتوانند فکر ترک کردن ما را بکنند. گویی ضمیر ناخودآگاه ما درمی یابد، اگر به اندازه کافی به ما محتاج باشند، هرگز ما را ترک نخواهند کرد.
ـ با این حال مردان به اینکه در حقشان مادری شود، عادت دارند و خواستارند از آنها مواظبت شود. اخیرا در یکی از سمینارهایم که برای گروهی از زنان ترتیب داده بودم، یکی از حاضرین از من پرسید: "چرا زنها برای مردها مادری می کنند؟" یکی از ردیف آخر گفت: "برای اینکه مردها دوست دارند" همگی خندیدیم، زیرا می دانستم این گفته او بدور از حقیقت نیست. آیا هنگامی که برای مردها مادری می کنیم، آنها شکایتی می کنند؟ جواب: بعضی وقتها مخالفت می کنند، اما اکثر اوقات راضی هستند.

وقتی در حق مردها مادری می نمایید، آنها احساس عشق می کنند؟

وقتی در حق مردها مادری می نمایید، آنها احساس عشق می کنند؟

مردها در کودکی همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت می کرده است. بنابراین برایشان عادی است به همسر خود اجازه دهند، تا که این نقش را نیز ادامه دهد. این موضوع بویژه حقیقت دارد، چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادری کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمایتگر تداعی بیشتری از کلمات عاشق، معشوق، بهترین دوست و یا شریک زندگی داشته باشد. چنان چه همسرتان در کودکی محبت و توجه کافی از جانب مادر خود دریافت نکرده باشد، با خوشحالی تمام اجازه خواهد داد، تا این کار ناتمام او را برایش به پایان برسانید.

چگونه مادری کردن برای نامزد یا همسرتان موجب تخریب رابطه شما می شود

در ابتدا مادری کردن برای نامزد یا همسرتان می تواند جوانب مثبتی داشته باشد، اما در درازمدت اثرات بسیار مخربی را بر روی رابطه شما خواهد گذاشت:
۱) همسرتان از شما منزجر شده و بر علیه تان طغیان خواهد کرد. در فصل یک، درباره این نیاز روانی بچه ها که مبنی بر استقلال و تمایز از مادر به منظور کسب هویتی جداگانه ومردانه بود؛ صحبت کردیم. هنگامی که در حق نامزد یا همسرتان مادری می کنید، به طرزی اجتناب ناپذیر او از شما منزجر شده و نهایتا بر علیه تان طغیان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه بدهید، اما یک چیز حتمی است: او یک روز بر علیه تان شورس خواهد کرد، همانگونه که تمامی پسربچه ها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک نمایند.
کارن ۵۲ ساله روزی برای مشاوره نزد من آمد. او نمی توانست درک کند، چرا شوهرش لئونارد به او خیانت کرده و با منشی ۲۴ ساله اش رابطه نامشروع برقرار کرده است.
کارن چنین توضیح داد: لئونارد همیشه راضی به نظر می رسید. می دونم خودم خرابش کردم. اون همیشه می گفت، مادرش هرگز به این خوبی با او رفتار نکرده بود و می گفت که دوست داره ناز و نوازشش کنم و مواظبش باشم، اما حالا میگه تمام مدت احساس به دام افتادگی و خفگی می کنم و می خوام کمی آزاد باشم. او طی ۲۷ سال گذشته هیچ شکایتی نداشت، نمی تونم بفهمم چه اتفاقی افتاده.
وقتی با لئونارد وارد صحبت شدم شک و تردیدم به یقین تبدیل شد. او احساس می کرد که با برقراری ارتباط با یک دختر جوان تر، مادرش را با یک معشوقه معاوضه کرده و او کلماتی را که یک پسربچه کوچک، هنگامی که برای ترک خانه روزشماری می کند به کار می برد. نظیر: به دام افتاده، احساس خفگی و تشنه برای آزادی. تمام وقت کارن فکر می کرد با مادری کردن برای لئونارد، همسر خوبی برایش بوده است، اما نتیجه ای که عایدش گردید، این بود که این طرز تفکر باعث شد شوهرش را از دست بدهد.
۲) با نامزد یا همسرتان دائما طوری رفتار می کنید که گویی او بی لیاقت است. متعاقب چنین رفتاری او نیز احساس ناتوانی و بی لیاقتی خواهد کرد و در نتیجه اعتماد به نفسش پایین آمده و رفتارش نیز بچگانه تر می نماید. این به نوبه خود باعث به وجود آمدن یک چرخه زندگی معیوب خواهد شد.
هنگامی که یک مرد احساس خوبی نسبت به خودش ندارد، شما را نیز کمتر دوست خواهد داشت.
احساس عزت نفس یک مرد بستگی به احساس توانمندی او دارد. هنگامی که مردی احساس می کند کارها را به درستی انجام نمی دهد، به سختی می تواند با شما و یا خودش مهربان باشد. رفتار با مردها به مانند پسربچه ها و به رخ کشیدن ضعف ها و ناتوانایی های آنها روی قابلیت عشق ورزی مرد شما تاثیر منفی می گذارد.
جنبه دیگر این قضیه این است که هر چه مردی در نظر شما ناتوان تر و ضعیف تر جلوه کند، از لحاظ جنسی نسبت به او سرد خواهید شد. توانایی و قابلیت های مرد باعث تحریک زن ها می شود. بنابراین هر چه مردی ناتوان تر جلوه کند از جذابیت او برای شما کاسته خواهد شد.
۳) عشق، حرارت و شور و حال رابطه خود را خواهید کشت.
سریع ترین راه ممکن برای کشتن عشق، شور و حال و حرارت یک رابطه، مادری کردن در حق نامزد یا همسرتان است.
هر چه با یک مرد بیشتر به مانند مادرش رفتار کنید، او نیز به شما بیشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد. اما موضوع این جاست که هیچ مردی مایل نیست با مادرش همبستر شود. ممنوعیت جاذبه جنسی نسبت به شخصیتی مونث با انرژی مادرانه، چنان در شخصیت برخی از مردها ریشه دوانده که تقریبا برای آن مرد غیرممکن خواهد بود، بتواند شما را به طرزی شهوانی و رمانتیک ببیند. کارهایی نظیر: مرتب کردن لباس هایش، یادآوری کارهایش به او و رفتاری مانند پسرتان با او داشتن.
از طرف دیگر اگر با نامزد یا همسرتان رفتاری بچگانه داشته باشید، این رفتارتان باعث می شود که شما از لحاظ جنسی نسبت به او سرد شوید. آخر مگر چقدر می توانید نسبت به مردی جاذبه رمانتیک و جسمانی داشته باشید؟ هنگامی که در پایان روز وقتی او را می بینید پیش خودتان بگویید: امروز جوراب هایش را نتوانست پیدا کند، کلیدهایش را دوباره گم کرده بود؛ دوباره مجبور بودم به لوله کش زنگ بزنم، چون فراموش کرده بود این کار را بکند. آخر مگر یک پسربچه سه ساله چقدر می تواند برایتان هیجان ایجاد کند.
به اعتقاد من ارتکاب اشتباه شماره یک، یکی از دلایل عدم رضایت جنسی در بسیاری از ازدواج ها می باشد. بیست سال زندگی مشترک به همراه انواع مشکلات خانوادگی، اقتصادی و غیره، همگی از جمله دلایلی هستند که در تولید تنش و سرد شدن شور و حرارت روابط، سهیم هستند، اما هیچ یک از این ها در مقایسه با حالتی که زن و شوهر به یک مادر و پسر تبدیل شده باشند، خطرناک نیست.

راه حل:

چگونه از مادری کردن در حق مردان دست برداریم؟
در زیر راه کارهایی ارائه شده که در تغییر نقش شما از یک مادر به یک معشوق خوب برای نامزد یا همسرتان، مفید خواهند بود:
۱) از انجام دادن کارهایی که همسرتان می تواند خودش انجام دهد، پرهیز کنید. رفتار مادرانه داشتن در حق همسرتان بمانند اعتیاد است. همان طور که در مورد تمامی اعتیادها نیز صدق می کند و تنها راه نجات، ترک کردن است. این بدان معناست که وقتی همسرتان می پرسد، کلیدهایم کجاست؟ به او بگویید نمی دانم. اجازه دهید خودش دنبال آنها بگردد. هنگامی که برای مناسبت ویژه ای می خواهد خودش لباسش را انتخاب کند، نگویید که می بایست کدام لباس را بپوشد. هنگامی که لباس هایش را روی زمین می اندازد، آنها را برایش جمع نکنید.
چنان که همسرتان عادت دارد کارهایش را برایش انجام دهید، ممکن است کمی طول بکشد تا خودش را با این رفتار جدید وفق بدهد. در ابتدا امکان دارد برایش مشکل باشد. ممکن است یاس ها و سرخوردگی هایش را تحمل کنید، چرا که مدتی طول خواهد کشید تا کارهایی را که سالها برای خودش انجام نداده انجام بدهد. اگر زندگیتان گیج کننده تر و مغشوش تر به نظر آمد، تعجب نکنید. احتمال دارد در ابتدا به میهانی ها دیرتر برسید، چرا که او نمی تواند کلیدهایش را بیابد. حتی ممکن است در حالی که کراواتش چروک و نامرتب است از خانه خارج شوید. چنان چه این اتفاقات به کرات پیش بیاید، به تدریج خواهد آموخت. زیرا خواهد دید هر بار که به دنبال کلیدهایش می گردد و آنها را پیدا نمی کند، چقدر سرخورده و مایوس می شود، لذا می آموزد هر شب آنها را در جای مخصوصی بگذارد. وقتی دیگران به او بگویند کراواتش نامنظم است. لذا می آموزد از این پس قبل از خارج شدن از خانه در آینه خودش را وارسی کند. به عبارت دیگر بزرگ شده و یاد می گیرد چگونه از خودش مراقبت کند.
البته این بدان معنا نیست که چنان چه همسرتان پرسید، کلیدهایش کجا است؟ شما جواب بدهید: "خودت پیداش کن، من که مادر تو نیستم"، حتی در اینجا هم توصیه ام این نیست که می بایست در حق همسرتان مهربان و حمایتگر نباشید، بلکه هدف صرفا بدین معناست که چگونه بیشتر به مانند یک همسر و معشوق و کمتر به مانند یک مادر با او رفتار کنید.
۲) با نامزد یا همسرتان به مانند شخصی لایق، دانا، توانا و قابل اعتماد رفتار کنید. اطلاعاتی که خودش می بایست به خاطر داشته باشد را به او یادآوری نکنید. سعی ننمایید به جایش فکر کنید و یا تقویمش باشید. بلکه به گونه ای رفتار کنید که دریابد بزرگسالی فهمیده و توانا است که شما همیشه می توانید روی او حساب کنید. به خاطر داشته باشید از آنجا که مدت ها در حقش مادری می کردید و برنامه هایش را ترتیب می دادید، کمی تنبل شده است. به طرزی ناخودآگاه ممکن است در به خاطر سپردن قرار ملاقات ها و مسوولیت هایش به شما تکیه کند. بنابراین طبیعی است هنگامی که از این کار دست می کشید، بعضی از کارهایش را فراموش کند. مثلا برخی از صورت حساب ها را نپردازد و یا اینکه آشغال ها را هر شب دم در نگذارد. در این گونه مواقع سرزنشش نکرده و از او انتقاد نکنید، بلکه با یاس او همدردی کرده و به دنبال کار خود بروید.
به عنوان مثال فرض کنید همسرتان روز پنجشنبه یک وقت برای دندانپزشکی دارد. صبج هنگامی که می خواهد به سر کار برود. بدون اینکه چیزی بگویید با او خداحافظی کنید. عصر هنگامی که به خانه برمی گردد، می گوید: "خیلی از دست خودم عصبانی ام، منشی دکتر هاپکینز به محل کارم تلفن کرد و گفت: "برای امروز وقت دکتر داشتی"، به کلی فراموش کرده بودم. در این موقع به او بگویید: "اوه عزیزم خیلی بد شد اما مساله ای نیست، مطمئنم دوباره می تونی یک وقت جدید بگیری". هنگامی که به دفعات کافی این قرار ملاقات ها فراموش شود، همسرتان به طرزی طبیعی می آموزد که چگونه برنامه هایش را به خاطر بسپارد.
۳) آنگونه که مادرها با بچه هایشان صحبت می کنند با او صحبت نکنید. به خودتان قول بدهید با نامزد یا همسرتان طوری صحبت نکنید، گویی او یک پسربچه پنج ساله می باشد. این به آن معنا است که اصلا او را نکوهش نکنید. اشکالی ندارد اگر بگویید از دستش ناراحت و عصبانی هستید، اما این کار را به گونه ای که یک بزرگسال با بزرگسال دیگر انجام می دهد، انجام دهید نه مثل یک مادر عصبانی که از دست پسربچه شیطانش به ستوه آمده است.
حرف های بچه گانه زدن چطور؟ به عقیده من کمی با لحن کودکانه حرف زدن کاملا طبیعی می باشد. چرا که این راهی است بسیار صحیح برای درمیان گذاشت احساسات آسیب پذیرمان، اما چنانچه با نامزد یا همسرتان حرف های بچه گانه می زنید، خصوصا در رختخواب و یا در حین رابطه جنسی، این یک مشکل محسوب می شود. وقت آن رسیده که رفتاری بالغانه داشته باشید.
۴) مسوولیت هایی را که دوست دارید به عهده بگیرد به او واگذار کنید و چنان چه اشتباه هایی مرتکب می شود، مسوولیت ها را از او سلب نکنید. می دانم این کار برای بعضی از شما تا چه خد مشکل است. این بدان معناست که کنترل کردن همه چیز را رها نمایید و اعتماد کنید. همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، حتی هنگامی که همه موارد آن طور که می خواستید، پیش نمی روند. به عنوان مثال: همسرتان می گوید برای شام در رستورانی میز رزرو خواهد کرد؛ اما وقتی برای این کار به رستوران تلفن می کند که تمام میزها قبلا رزرو شده اند. پس ساعت شش به شما تلفن می زند و می گوید موفق نشده میزی را رزرو کند. شما به او می گویید: خیلی بد شد، من طبق قرار قبلیمان آمده ام و مطمئنم که می تونی یک جای دیگه پیدا کنی. ساعت هشت می بینمت، خداحافظ. همسرتان از این که در رزرو میز شکست خورده، احساس حماقت خواهد کرد، اما از این که سرزنشش نکرده اید از شما ممنون شده و بار دیگر که قرار است جای دیگری بروید، این موضوع را هرگز فراموش نخواهد کرد.
ـ هشدار:
ممکن است هنگامی که همه موارد بد پیش می رود، وسوسه شوید دخالت کرده و کنترل اوضاع را دوباره خودتان به دست بگیرید. به عنوان مثال: موسم تعطیلات نزدیک شده و می دانید همسرتان هیچ گونه اقدامی برای تهیه جا انجام نداده و یا نامزدتان موقع درست کردن لازانیا بیش از حد از سس استفاده می کند، در حالی که مطمئن هستید این مقدار سس غذا را بدمزه خواهد کرد.
هرگز وسوسه نشوید او را نجات بدهید.
به او اجازه دهید اشتباه کند و عواقب آن را نیز بپذیرد. زیرا تنها از این راه می توان بیاموزد که کارها را به درستی انجام دهد.
ـ چگونه خودم موفق شدم این کار را انجام بدهم
از آنجا که ۱۵ سال از عمرم را صرف مادری کردن در حق مردان زندگی ام نموده ام، در این رابطه خودم را یک حرفه ای می دانم. حال می خواهم برایتان بگویم که چگونه موفق شدم این عادات مادرانه ام را کنار بگذارم: با مردی نامزد بودم که به طرزی مزمن کم حافظه و فراموشکار بود. قرار ملاقات هایش را فراموش می کرد، تلفن ها را از یاد می برد، پرداخت صورت حساب ها را فراموش می کرد، حتی هنگامی که می خواستیم جایی برویم آدرس را فراموش می کرد و موقع رانندگی به درستی نمی دانست باید از کدام خروجی بزرگراه خارج و یا داخل شود. دو سال تمام به جایش فکر کردم. کارهایش را به او یادآوری و زندگیش را به جایش گذراندم. هر وقت جایی می رفتیم، آرام و قرار نداشتم. همیشه چهار چشمی مراقب بودم که باید از کدام ورودی بزرگراه وارد شویم و یا سر کدام پیچ بپیچیم، تا این که مطمئن شوم به موقع به جایی که می خواهیم برسیم.
نهایتا یک روز از مادری کردن برایش خسته شدم و فکر کردم او باید رانندگی در جاده را بدون دخالت من یاد بگیرد. پس از مدتی برای تعطیلات به نقطه ای در جنوب کالیفرنیا رفتیم. من راه را به درستی می شناختم، چون قبلا هم به آنجا رفته بودم. علایم رانندگی موجود در جاده نشان می داد که خروجی چند مایل جلوتر است. نگاهی به او کردم تا ببینم آیا متوجه علایم رانندگی شده یا نه. احساس دل پیچه می کردم. به خودم گفتم قول دادی که چیزی نگویی. هر چه بیشتر به خروجی نزدیک تر می شدیم، بیشتر عصبی می شدم. حال دیگر به خروجی رسیده بودیم و او همین طور رو به جلو رانندگی می کرد، تا بالاخره از جایی که باید می پیچیدیم، رد شد. دندان هایم را به هم فشار دادم تا جیغ نزنم. گویی زمان متوقف شده بود. ما ده مایل دیگر جلو رفتیم. بیست مایل، سی مایل از جایی که باید می پیچیدیم، گذشتیم. هوا بتدریج تاریک می شد ناگهان نامزدم رو به من کرد و گفت: "این حوالی به نظرت آشنا میاد؟" به نرمی جواب دادم:" نه". او گفت:" به نظر منم آشنا نیست، شاید خروجی را رد کردیم؟" در یک پمپ بنزین توقف کرد و بعد از پرس و جو متوجه شد، چهل مایل از جایی که باید دور می زدیم، گذشته. مطمئن بودم که دیر می رسیم. با تمام قوا خویشتن داری کردم تا چیزی نگویم. او ماشین را سروته و در سمت مخالف شروع به رانندگی کرد. بعد از گذشت چند لحظه در حالی که مثل یک بره به من نگاه می کرد، گفت: "تو می دونستی که خروجی را رد کردم، نه؟" به او لبخند زدم. او هم به من لبخند زد و هر دو دریافتیم این بار با سکوت من او درس بهتری آموخته است.
۵) از رفتارهای مادرانه خود لیستی تهیه کنید. کمی بنشینید و از تمامی عادت هایی که در روابط تان نقش مادرانه داشته، لیستی تهیه کنید. چند هفته مراقب اعمال و رفتارتان باشید. هر وقت مچ خودتان را گرفتید، مواردی را به یادداشت ها اضافه کنید. چنان چه شهامت دارید از نامزد یا همسرتان هم بپرسید و مواردی که او نیز اشاره می کند را به آنها اضافه کنید. اگر لیست شما طولانی از آب درآمد، تعجب نکنید."اولین قدم در تغییر رفتارهای خود، آگاه شدن از آنهاست.
۶) با نامزد یا همسرتان درباره این که چگونه مادر و پسربازی راه انداخته بودید صحبت کنید. با همکاری هم، مانند یک تیم، در جهت خلق رابطه ای بالغ گونه، بزرگسالانه تلاش کنید. پیشنهاد می کنم این کتاب را به نامزد یا همسرتان نیز بدهید، تا خودش و هم شما را بهتر بشناسد. درباره مطالبی که در این فصل می خوانید، با یکدیگر صحبت نمایید. از او بخواهید، اطلاعات بیشتری در این باره به شما بدهد، سپس با یکدیگر به توافق هایی برسید که به شما در جهت خلق رابطه ای بالغ گونه کمک کند.
۷) پشتکار داشته باشید و در تعقیب روش های جدید و برحذر بودن از اشتباه های گذشته، ثابت قدم باشید. به تعهدات خود عمل کنید و نگران عواقب آن نیز نباشید. به عنوان مثال: چنان چه توافق کردید، بعد از حمام کردن شوهرتان پشت سرش حمام را تمیز نکنید و لباس هایش را جمع و جور ننمایید، اما چند هفته بعد اگر دیدید تعدادی لباس کثیف کف حمام است و شوهرتان حوله و لباس تمیز دیگری ندارد، همچنان بر سر قول خود بمانید و به لباس هایش دست نزنید. صبر کنید تا خودش متوجه شود دیگر حوله و لباس زیر تمیز دیگری ندارد. بگویید حوله و لباس هایش کف حمام، آن جایی است که آنها را رها کرده بود. ممکن است از این موضوع خیلی خوشحال نشود، اما پیامتان را خواهد گرفت. چنان چه به خاطر بهداشت و رعایت نظم و انضباط شخصی تسلیم شوید، همسرتان تعهد شما را جدی نگرفته و به تعهدات خود نیز عمل نخواهد کرد.
به خاطر داشته باشید کنار گذاشتن این عادت ها چندان هم ساده نیست، اما چنان چه موفق شوید این عادت ها را کنار بگذارید، احساس زنانگی بیشتری خواهید کرد و همسرتان نیز به نوعی احساس مردانگی بیشتری خواهد نمود.

مردها برای چی ازدواج میکنند؟

مردها برای چی ازدواج میکنند؟
محققان اعتقاد دارند که مردها به خاطر دلایل بیولوژیکی طالب زیبایی هستند.درست است که هنوز کمی در ابراز احساساتشان سرسخت هستند اما به دنبال کسی هستند که بتوانند آزادانه با او مسائل احساسی و روحی-روانی خود را در میان بگذارند...
مردها چطور انتخاب می کنند؟
آشکار است که نقش زنان در جامعه رشد کرده و مردها هم می بایست خود را این تغییر وفق دهند. مطمئناً، برخی از محرکات قدیم—مثل کشش و جذب به زیبایی—هنوز هم در انتخاب های آنان تاثیر می گذارد. اما امروز، مردانی راحت تر هستند که همسرانشان شغلی برای خود داشته باشند و همینطور توقع داشته باشند که شوهرشان در کارهای خانه به آنها کمک کند.
و با هرچه برابر شدن نقش زن و مرد، آنچه مردها از زن زندگیشان می خواهند به آنچه زنها از شوهرانشان توقع دارند شبیه شده است — یعنی محبوب و معشوقی که همه ی نیازهای احساسی و فکری آنها را برآورده کند.
مردها هنوز هم به همان میزان سابق خواستار ازدواج هستند. درواقع، ۹۴ درصد از نوجوانان امریکایی در ذهن خود برنامه دارند که روزی ازدواج کنند و ۹۲ درصد از آنها به بچه دار شدن هم علاقه مندند. این آمار از سال ۱۹۷۷ حتی از میزان دخترهایی که برای ازدواج برنامه ریزی می کنند هم الا زده است (درواقع ۶۹ درصد از همه ی افراد بزرگسال در امریکا متاهل هستند و فقط ۸ درصد از آنها طلاق گرفته اند). اما این روزها مردها دیرتر ازدواج می کنند.
امروزه سن متوسط ازدواج برای آقایان ۲۷ است درحالیکه در سال ۱۹۶۰، ۲۳ بوده است. اما چرا؟ دکتر دیوید پوپنو روانشناس و مدیر پروژه ی ازدواج ملی در دانشگاه راجرز نیو جرسی، یکی از دلایل آن را وجود سکس و رابطه ی جنسی قبل از ازدواج در جومع غربی می داند. اما وقتی نوبت به انتخاب همسر می رسد، مردهای جوان بسیار با احتیاط عمل می کنند. دکتر پوپنو توضیح می دهد، "خیلی از این جوانان والدینی دارند که از هم طلاق گرفته اند یا دوستانی دارند که پدر و مادرشان از هم جدا شده است. به همین خاطر دوست ندارند این تجربه دوباره تکرار شود."
فراتر از این، مردها امروزی در مقایسه با پدرانشان به دنبال نوع متفاوتی از زن ها هستند. و دیگر آن زمان که مردها فقط نان آور خانه بودند و وظیفه ی زنها خانه داری و بچه داری بود به سر آمده است. وقتی در سال ۱۹۳۹ از مردها سؤال شد که آیا قبول می کنند همسرانشان با حقوقی معادل ۵۰ دلار در هفته (که آن زمان درآمد خوبی به شمار می رفت) به کار مشغول شوند، پاسخ ۶۳ درصد از آنها منفی بود.
حتی در سال ۱۹۷۷ هم تقریباً %۷۰ از مردها احساس می کردند که برای زنانشان بهتر است در خانه بمانند.
اما پروژه ی تحقیقاتی ازدواج ملی در سال ۲۰۰۱ تغییر شگرفی در این اعتقادات را نشان داد: %۴۲ از مردان مجرد ۲۰ تا ۲۴ ساله اظهار داشتن که برای آنها داشتن همسری که خود شغل و درآمد دارد بسیار بهتر از زنی است که فقط به کارهای خانه داری مشغول است. و در سال ۲۰۰۲، ۵۵ درصد از مردان ادعا کردند که از نظر آنها کار کردن خانمشان در خارج از منزل حتی باوجود بچه عاری از اشکال است.
این روزها مردها نه تنها خوشحال می شوند که همسرشان هم بتواند در درآمد زایی با آنها شریک باشد بلکه اینکه همسرشان بتواند درآمدی به اندازه آنها یا حتی بیشتر داشته باشد، را تحسین میکنند. براساس تحقیقات انجام گرفته تعداد زوج هایی که در آن درآمد زن بیشتر از شوهر بوده از ۱۶ درصد در سال ۱۹۸۱ به ۲۳ درصد در سال ۱۹۹۶ افزایش داشته است. سامان می گوید، "این روزها اگر همسرمان بتواند به اندازه ما یا بیشتر درآمد داشته باشد، دیگر به حس مردانگی ما لطمه ای نمی زند." (البته تحقیقات نشان میدهد که مسائل مالی زنان را هم نگران نمی کند و تقریباً ۸۰ درصد از زنان بین ۲۰ تا ۲۹ سال تصور می کنند شوهرشان بهتر است درک و فهم بالا داشته باشد تا وضعیت مالی عالی).
در عین حال، مردها دیگر چندان گرفتار طلسم کار نیستند و برای تکمیل خوشبختی خود به دنبال زندگی خانوادگی هستند. طبق تحقیقات انجام گرفته در سال ۱۹۹۷ در نیویورک، ۷۰ درصد از مردان متاهل درمورد میزان ساعاتی که در محل کار میگذرانند و میزان ساعاتی که با خانواده سپری می کنند، در کشمکش هستند.
پدر بودن این روزها مفهوم تازه ای پیدا کرده است. ۹۳ درصد از پدرای که بچه های مدرسه ای دارند حداقل هفته ای یکبار فرزندانشان را بغل می کنند (که در مقایسه با دهه ی قبل این آمار ۹۰ درصد افزایش داشته است.) و با وجود اینکه مردان حداقل نیمی از کارهای خانه را با همسرشان شریک می شوند، نسبت به سال ۱۹۶۵ که فقط یک ششم کارهای خانه بر عهده ی مردان بود، پیشرفت زیادی صرت گرفته است.
سامان می گوید، "چون این روزها هر دو طرف شغل دارند و سر کار می روند، مردها دیگر نمی توانند از بهانه ی "من نان آور خانه هستم" استفاده کنند. ما خودمان همه ی سعیمان این است که کارها را ۵۰-۵۰ تقسیم کنیم. خانمم آشپزی میکند و من ظرفها را می شویم و از این قبیل..."
یافتن همسر و همدم واقعی
بالاتر رفتن زمینه ی بازی در مورد کار و مراقبت از بچه ها، باعث شده است که مردها بیشتر به مسائل احساسی گرایش پیدا کنند.
در پروژه ی تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۱ انجام گرفت، مشخص شد که ۹۴ درصد از مردان بین ۲۰ تا ۲۹ سال می خواهند با کسی ازدواج کنند که فراتر از هر چیز دیگر بتواند نیازهای احساسی آنها رابرآورده کند. دکتر پوپنو اعتقاد دارد، "مردها می گویند که به یک همراه و همدم روحی و روانی نیاز دارند—کسی که بتواند احساسات و آرزوهایشان را با آنها سهیم شود. آنها کسی را نمی خواهند که فقط بتواند کهنه ی بچه عوض کند یا ظرف ها را بشوید. آنها یک همدم و محبوب واقعی می خواهند."
در واقع تعداد مردانیکه این روزها به دنبال یک همسر و معشوق واقعی هستند به اندازه خانم ها شده است. دکتر نِیل کلارک وارن، روانشناس بالینی که بر روی هزاران زوج تحقیق و بررسی انجام داده است می گوید، "فکر نمی کنم این چیزی باشد که مردها به اجبار به آن رسیده باشند. به نظر من به این دلیل است که مردها هم مثل زنان به دنبال مفهوم بیشتری از زندگی هستند."
دکتر پوپنو نگران این است که مردهای امروزی برای پیدا کردن همسری که بتواند به طور کامل نیازهای عاطفی و احساسی آنها را برآورده کند، فشار زیادی به خود می آورند.
در تحقیقی که سال گذشته بر روی ۶۰ مرد مجرد در ۲۰ تا ۴۰ سالگی انجام گرفت، دلایل این مردان برای ازدواج نکردن و مجرد ماندن مشخص شد—ترس از تسالم و سازش، خطرات مالی طلاق، میل به ادامه ی لذات زندگی مجردی—اما خیلی از آنها هم ادعا کردند که هنوز نتوانسته اند زوج مناسب خود را پیدا کنند و درصدد یافتن آن هستند. دکتر پوپنو اعتقاد دارد که مردها خیلی توقعشان را بالا نگه داشته اند. و در مقایسه با آشپزی و تمیزکاری، نیازهای روحی-روانی پیچ و خم بیشتری دارد.
زیبایی در مقابل هوش
هیچ شکی نیست که مردها هنوز هم به دنبال صورت زیبا هستند. در تحقیقی که سال ۱۹۹۹ انجام گرفت مشخص شد که ۴۳ درصد از مردها قبول کرده اند که قبل از هر چیز به خاطر مسائل ظاهری مجذوب زنان می شوند، و ۳۵ درصد از آنها نیز ادعا کردند که به دنبال زنان باهوش هستند. (اما در تحقیق مشابهی که روی زنان انجام گرفت مشخص شد که فقط ۲۴ درصد از آنها به دنبال ظواهر هستند و برای ۶۰ درصدشان هوش و ذکاوت طرفشان حرف اول را می زند.)
زیبایی حتی پول را هم جذب خود می کند. وقتی در تحقیقی از مردان سؤال شد که آیا دوست دارند با زنی زیبا اما فقیر ازدواج کنند یا زن زشت اما ثروتمند، ۵۵ درصد از آنها مورد اول و فقط ۲۳ درصد از آنها مورد دوم را انتخاب کردند. (اما وقتی همین سؤال از زنان پرسیده شد، مشخص شد که ۲۸ درصد از آنها زیبایی را به ثروت ترجیح می دهند و ۳۷ درصد اعتقاد داشتند ثروت مهمتر از زیبایی ظاهری است).
محققان اعتقاد دارند که مردها به خاطر دلایل بیولوژیکی طالب زیبایی هستند. و مردها حتی وقتی پا به سن می گذارند هم به دنبال زنانی جوانتر و زیباتر از خودشان هستند. پروفسور جان مارشال تونسند در این زمینه می گوید، "می دانم شاید خانم ها دوست نداشته باشند این را بشنوند، اما در جوامع غربی یک مرد—حتی مردهای تک همسری—وقتی یک زن زیبا و جذاب را می بیند، به داشتن رابطه با آن زن فکر میکند!"
در واقع، طبق تحقیقی که در سال ۲۰۱ در دانشگاه ورمونت انجام گرفت، اینطور دریافت شد که ۹۸ درصد از مردان متاهل در آمریکا در مورد داشتن رابطه با کسی غیر از همسرشان رویاپردازی می کنند (درمقابل ۷۸ درصد از خانم ها که به کسی غیر از همسرشان فکر میکنند).
مغلوب وسوسه ها شدن هم مسئله ای دیگر است. در واقع، کمتر از ۵ درصد از مردها در جوامع غربی در یکسال، سکس خارج از ازدواج دارند (درمقایسه با آمار خانم ها که ۲ درصد است) و نزدیک به ۸۰ درصد از مردان طی دوران ازدواج به همسرانشان وفادار می مانند (درمقایسه با ۹۰ درصد خانم ها).
اما گرایش بیولوژیکی مردها به سمت زیبایی آنقدرها هم که فکر میکنیم در انتخاب آنها تاثیر نمی گذارد. مثلاً تاثیر زیبایی در انتخاب های مردان بسیار به سطح تحصیلات آنها مرتبط است؛ مردهایی که تحصیلات متوسطه دارند، ۲/۲۱ مرتبه بیشتر از آنها که تحصیلات دانشگاهی دارند به زیبایی اهمیت می دهند. رابرت گلاور، روانشناس، در این رابطه می گوید، "اما آنچه مردها واقعاً می خواهند، بودن با زنی است که او را از نظر جنسی بخواهد. اینکه کسی دوستتان بدارد مطمئناً مهمتر از زیبایی و قیافه ی اوست."
مردها همچنین به زنانی که از سکس لذت می برند هم گرایش دارند. طبق تحقیقی که در سال ۲۰۰۰ انجامگرفت، اینطور استنباط شد که ۸۰ درصد از مردان جوان میخواهند شریک زندگیشان شور و حرارت زیادی در رابطه جنسی داشته باشد (۷۳ درصد از خانم ها هم همین را می خواستند). اما مردها، مثل زنان، درمقابل کسانی که بیش از اندازه از نظر جنسی فعال باشند، محتاط عمل میکنند.
در تحقیقی که در سال ۱۹۹۷ انجام گرفت مشخص شد که هر دو جنس، میزان کم تا متوسط از تجربه ی جنسی را در فرد مقابلشان ترجیح داده اند—که متخصصین عقیده دارند این نشانه ی ترس آنها از بی وفایی همسرانشان بوده است.
بیولوژی در مقابل واقعیت
مردهای امروزی معمولاً به روشی عمل میکنند که مخالف محرک های تکاملی است. دکتر نیل کلارک وارن، که یک بنگاه زوجیابی را هدایت می کند، خاطرنشان می کند که بسیاری از مراجعین مرد او به دنبال زنانی هم سن خودشان هستند. بعلاوه، او به تجربه دریافته است که مردها، برخلاف امر بیولوژیکی برای تولید مثل، زنانی را ترجیح می دهند که خود صاحب فرزند باشند.
وارِن می گوید، "ما دریافته ایم که مردها هرچه سنشان بالاتر می رود، میل و علاقه اش برای ناپدری شدن بیشتر می شود. واقعیت این است که وقتی سنتان بالای ۳۵ باشد، زنانی که برای ازدواج با شما مناسب باشند کسانی هستند که بچه دارند."
و مسئله ی تجربه ای مطرح می شود که مردها با بالا رفتن سنشان به دست می آورند، و تاثیری که این تجربیان می تواند بر طرز تفکرشان داشته باشد. جان گاتمن محقق دانشگاه واشنگتن میگوید، "مردان جوان به دنبال زنان زیبا و جذاب هستند، اما مردهای میانسال به دنبال همسری مهربانند."
مورگان کِنِی ۵۸ ساله که مدیر موزه ای در چاپِل هیل در کارولینای شمالی است میگوید، بعد از دو ازدواج و چند رابطه که هیچکدام به ثمر ننشسته، او دریافته است که آنچه که او واقعاً آرزویش را داشته، همسری بوده که از نظر احساس صادق و عمیقاً روحانی باشد.
او بالاخره این خصوصیات را در همسر سومش پیدا می کند که زنی ۴۴ ساله و دلال املاک است. این دو علایقی مشابه در هنر و عکاسی دارند اما به عقیده خودش آنچه واقعاً در آن مشترک اند، همراهی و وفاداریشان به همدیگر است.
خوشبختانه، مردهای امروزی به دنبال کسی هستند که در همه ی مسئولیت های ازدواج، از پول درآوردن گرفته تا بزرگ کردن بچه ها، با آنها شریک باشد. درست است که هنوز کمی در ابراز احساساتشان سرسخت هستند اما به دنبال کسی هستند که بتوانند آزادانه با او مسائل احساسی و روحی-روانی خود را در میان بگذارند.