روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy،心理学的男性和女性心理،心理學的男性和女性心理،علم النفس علم النفس من الذکور والإناث

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy،心理学的男性和女性心理،心理學的男性和女性心理،علم النفس علم النفس من الذکور والإناث

همسران مردان بخوانند

همسران مردان بخوانند
شکی نیست که مردان و زنان دارای خصوصیات و شخصیت متفاوت و متمایزی می باشند و وقتی این دو موجود و خلقت آفرینش در کنار هم و به عنوان زوجین و همسران قرار می گیرند، شناخت ویژگی های طرفین می تواند کمک موثر و بسزایی در زندگی سعادتمندانه و آرامش قرین به سعادت باشد. بدین لحاظ شناخت خصوصیات فردی و اجتماعی مردان برای زنان و بخصوص زنان جوان و دخترانی که به تازگی لباس سفید عروسی را پوشیده اند و یا اینکه تصمیم به تشکیل زندگی مشترک دارند؛ بسیار مهم و حایز اهمیت می باشد.
برای درک رفتار مردان، لازم است هر زنی با تفاوت های ذهنی و رفتارهای غریزی شوهر خود آشنا باشد. مردان برای قدرت و موفقیت، ارزش فراوانی قائلند و معمولاً دست به کارهایی می زنند تا امکانات پیشرفت شان فراهم آمده و گسترش یابد. به همین دلیل آنان ارزش خود را با نتایج حاصل از موفقیت هایشان می سنجند. آنان اهمیت زیادی به اهدافشان در زندگی می دهند، و هر اندازه هدفشان بزرگتر باشد راضی تر نشان می دهند و صد البته زمانی بیشتر از حصول به اهدافشان احساس رضایت می کنند که مستقلا به آن امر اقدام کرده باشند.
زنان و بالاخص همسران جوان باید بدانند مردانشان دوست دارند مسائل و مشکلات را به تنهایی رفع و رجوع نمایند؛ بنابراین معمولا مشکلاتشان را برای دیگران (حتی برای همسر خود) مطرح نکرده و از ذکر جزئیات مشکلات خود امتناع می ورزند. غالب مردان معتقدند وقتی که قادر به انجام کاری می باشند، پس این می تواند از نشانه های ضعف باشد که از دیگران کمک بگیرند و یاری بجویند. بنابراین باید خانم ها توجه داشته باشند وقتی که شوهرشان درخواست کمک نمی نماید، راهنمایی و گوشزدهای آنان ممکن است در نظر مرد مداخله به حساب آمده و غرور وی را جریحه دار نماید و یا اینکه به اعتماد به نفسش لطمه وارد آورد.
یکی از تفاوت های عمده زنان و مردان در برابر فشارهای عصبی و روحی نحوه برخورد آنان با مشکلات و گرفتاری های روزمره زندگی است. در این مواقع مردها بیشتر گوشه گیر شده و در لاک خود فرو می روند. برای دستیابی به آرامش و حالت عادی، مرد در جهت حل مشکلات و گرفتاری های خود می کوشد و زمانی که گرفتاری ها مرتفع شدند، آنگاه از لاک خود بیرون می آید.
زنان خانه دار باید بدانند زمانی که مرد خسته از کار روزانه به خانه بر می گردد، به آرامش و استراحت نیاز دارد؛ به همین دلیل اخبار گوش می دهد و یا روزنامه می خواند و یا اینکه به تماشای مسابقات ورزشی مشغول می شود. در واقع، خواندن روزنامه و یا گوش دادن به اخبار، بهانه ای برای فراموشی گرفتاری ها و مشکلات برای مردان می باشد. در این مورد زنان نباید مثلا روزنامه خواندن مردان را نوعی بی اعتنایی به خود تلقی نمایند. یا اینکه مردها زمانی که در منگنه فشارهای مختلف زندگی قرار می گیرند، آنقدر در رابطه با مشکلات خود غرق می شوند که ممکن است به محیط اطراف و زن و زندگی خود بی اعتنایی نشان دهند در حالی که حقیقت امر چیز دیگری است و در این زمان به واقع مردان تمام نیروی خود را معطوف حل مشکلات زندگی مشترکشان نموده اند. در این ارتباط معمولاً مردان صرفاً به دو دلیل در مورد مشکلاتشان با دیگران حرف می زنند؛ اول زمانی که کسی را مقصر دانسته و یا می شناسند و قصد دارند او را سرزنش نمایند؛ دوم زمانی که در جستجوی راه حلی می باشند.
مردان زمانی دارای انگیزه می شوند که مشاهده کنند به کمکشان احتیاج است. آنان چنانچه ببینند و یا حس کنند به وجودشان احتیاجی نیست، کسل می شوند اما چنانچه دریابند قادرند کار و فعالیت هایی انجام دهند و بدین طریق همسرشان خوشحال می شود، احساس انرژی و نشاط بیشتری می کنند. بعضی مواقع زنان جوان با راهنمایی های نابه جا و یا انتقادات بی مورد موجب رنجش شوهران خود می شوند. در حقیقت لزومی ندارد زنان به طور دائم شوهران خود را پند و اندرز دهند و آنها را در حالی که تمایلی ندارند راهنمایی نمایند.
رفتارهای ناصحانه زنان، مطلوب و خوشایند مردان نمی باشد. در چنین موارد و در مواقعی که زنان می خواهد از شوهرش انتقاد کند و به او ایراد بگیرد، چه بهتر قبل از صحبت کردن خود را به جای همسرش فرض کند. به این ترتیب او می تواند بهتر به مشکلات و اندیشه های همسرش پی ببرد و بدانها واقف شود. اما در صورت لزوم در حین حرف زدن لازم است به جای زخم زبان، کنایه و تحقیر و تمسخر شوهر، با لحنی دوستانه و مهربانانه با وی صحبت کند و سعی نماید از نکات مثبت شخصیتی شوهرش ذکری به میان آورد تا فضای گفتگو میان زن و شوهر صمیمی و پر از تفاهم بشود.

نگاه به زندگی مشترک با عینک مردانه

نگاه به زندگی مشترک با عینک مردانه
زن و مرد هرکدام با پس‌زمینه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی و حتی فکری پا به زندگی مشترک می‌گذارند. شاید نیمی از ناسازگاری‌های زندگی مشترک، مربوط باشد به عدم شناخت زن از طرز تفکر و خواسته‌های شوهر. دکتر فیل، روان شناس و نویسنده مشهور آمریکایی، در این گفتگو بیان می‌کند که مردان درباره ازدواج واقعا چه‌طور فکر می‌کنند.
 برای یک مرد، ازدواج یعنی یک تحول بزرگ در زندگی؛ هم از نظر فکری، هم از نظر رفتاری. حالا سوال، این است : تفاوت یک مرد مجرد با یک مرد متاهل در چیست؟
 جای هیچ شکی نیست که ازدواج تغییرات بزرگی برای یک مرد به همراه دارد. در بیشتر موارد، رفتار ‌یک مرد متاهل مسوولانه‌تر از یک مرد مجرد است. در محل کار، مسوولیت‌پذیرتر است، روابط‌اش و اینکه چه تاثیری روی دیگران می‌گذارد کاملا متفاوت با یک مرد مجرد است. در موارد کمی‌ هم، مردان متاهل دمدمی‌ مزاج هستند. این‌گونه افراد در برخورد با مسایل کوچک و بزرگ زندگی‌شان سرکش هستند. به هر حال، تحقیقات من نشان داده که اغلب مردان متاهل، بیشتر برای تصمیم‌گیری متعهد هستند، و در سال‌های اول ازدواج‌شان خوشحال‌ترند!تفاوت‌های اصلی در چگونگی بروز احساسات و بیان عواطف بین خانم‌ها و آقایان چیست؟
 من دوتفاوت عمده در این بین می‌بینم. اول اینکه، زمانی که زنی می‌خواهد عواطف خود را بیان کند با کلمات این کار را می‌کند، اما مرد با رفتار و کارهایش این کار را می‌کند. شوهران به من می‌گویند که توسط کارهایی چون انتخاب و خرید حوله برای همسرشان، تمیز کردن و بنزین زدن ماشین آنان، ساختن یک باغچه در حیاط خانه، ساعات طولانی کاری که دوستش ندارند و پیش‌قدم شدن در روابط با همسرا‌ن‌شان علاقه‌شان را به همسران‌شان نشان می‌دهند. برای بسیاری از مردان خیلی سخت است که به همسران‌شان بگویند: دوستت دارم؛ اما این را با کارهای‌شان به خوبی نشان می‌دهند. دوم اینکه، زنان، صمیمیت چهره به چهره و نزدیک را دوست دارند، اما مردان ترجیح می‌دهند که کنار همدیگر باشند، کنار یکدیگر فوتبال تماشا کنند، در سفرها کنار هم بنشینند، اینها لحظات بسیار خوشایندی برای مردان به وجود می‌آورند. مردان زیاد دوست ندارند احساسات خود را بروز دهند.معمولا مردان انگیزه‌ها را طبقه‌بندی می‌کنند. چه رابطه‌ای بین روابط زناشویی و احساس یک مرد از کیفیت رابطه‌اش وجود دارد؟
 حقیقت این است که در بین پنج زوج، چهار مرد رابطه زناشویی بیشتری از همسران‌شان می‌خواهند. بعضی از اینها به علت مسایل فیزیکی است. میزان امیال یک مرد رابطه مستقیمی‌ با میزان تستوسترون وی دارد و آنها بیش از زنان هورمون‌های‌شان فعال است. اما در تحقیقاتی که من انجام دادم، روابط زناشویی در مکان پنجم اهمیت برای زنان در یک ازدواج قرار دارد. در حالی که برای مردان، این مساله مهم‌تر است.روش‌هایی که مردان از آن برای بیان احساسات شان استفاده می‌کنند چیست و چرا این تفاوت‌ها وجود دارد؟
 اگر شما از مردی بخواهید که راجع به ارتباطاتش صحبت کند، با جملاتی مانند اینها از وی نخواهید که صحبتش را شروع کند؛ جملاتی مانند «در رابطه با... چه احساسی داری؟» یا «می‌توانی عواطف خود را بیان کنی؟» در عوض، از وی بپرسید که «در رابطه با... چه فکر می‌کنی» یا اینکه «در رابطه با... چه عکس‌العملی نشان می‌دهی؟» یا «اگر در این موقعیت بودی چه‌کار می‌کردی؟» مردان با این جملات تشویق می‌شوند تا در رابطه با احساسات‌شان صحبت کنند. اما به روش خودشان، به زبان خودشان؛ حقیقت این است که اغلب مردان قادر نیستند به سادگی عواطف و احساسات خود را با کلمات بیان کنند. همچنین، ‌اغلب مردان، نگران‌اند که بعد از بیان عواطف‌شان مورد قضاوت دیگران قرار بگیرند. بنابراین می‌توانید به آنها بگویید: «اگر می‌خواهی درباره... صحبت کنی، ‌خوشحال می‌شوم به صحبت‌هایت گوش دهم و هیچ نیازی هم نیست که در رابطه با آن قضیه اظهارنظر کنم.» و بعد مطمئن باشید که این راه موثر واقع خواهد شد. قول می‌دهم!«به چه فکر می‌کنی؟» عبارتی است که زیاد بین همسران رد و بدل می‌شود. چه چیزی باعث می‌شود تا زنان نسبت به همسران‌شان تردید داشته باشند؟
 بیشترین شکایتی که از مردان می‌شنوم این است که همسران‌شان خیلی صحبت می‌کنند. اغلب مردان فکر می‌کنند که برای خاتمه دادن به صحبت‌های زنان باید با هر حرفی که زنان زدند موافقت کنیم. من فکر می‌کنم زنان عقیده دارند که مردان از باور کردن مشکل خودداری می‌کنند. یا اینکه می‌ترسند درباره آن حرف بزنند. اما مردان می‌گویند که ترجیح می‌دهند مسایل حل نشده‌ای وجود داشته باشد و بعد در موقعیت مناسبی روی حل آنها تمرکز کنند. چشمان باز باعث می‌شود فکر و ذهن آدم نیز باز شود.‌چگونه زنان می‌توانند به درستی متوجه زبان اعمال و رفتارهای شوهران‌شان شوند؟
 فقط به یاد داشته باشید که اغلب مردان، با رفتار، راحت‌تر از زبان صحبت می‌کنند. به جای اینکه منتظر باشید تا بگوید «دوستت دارم» یا «تو خیلی زیبایی»، به دنبال علامت‌هایی باشید که او به روش خودش، علاقه‌اش را به شما نشان می‌دهد. بدانید شاید کارهای خیلی کوچکی باشد که حتی با انجام آنها یک مرد به شما ابراز علاقه می‌کند. همچنین به یاد داشته باشید که پیشقدم شدن در رابطه زناشویی یکی از راه‌هایی است که مردان به همسران‌شان نشان می‌دهند دوست‌شان دارند. اما این تنها راه ابراز علاقه مردان نیست‌ اما زنان باید مراقب باشند که این پیشقدم شدن را به معنی خودخواهی شوهران‌شان تفسیر نکنند. فکر نکنید پیشقدم شدن برای یک مرد راحت است، این کار وی را آسیب‌پذیر می‌کند. او نگران است که آیا همسرش از داشتن رابطه با وی لذت می‌برد یا نه؟ در این طور موارد، آغاز کردن و پیشقدم شدن واقعا شجاعت و بخشندگی می‌خواهد.بنابر صحبت‌هایی که در رابطه با تفاوت ابراز احساسات مردان و زنان شد، حالا می‌خواهیم بدانیم بهترین راه ابراز احساسات یک زن به همسرش چیست؟
 اغلب مردان از ابراز احساسات مستقیم همسرشان لذت می‌برند، با کلمات و حرکات متناسب. فقط توجه داشته باشید که نباید از مردان انتظار داشته باشید مثل شما رفتار کنند. شما در نوشته‌هایتان برای ازدواج چهار مرحله قایل شده‌اید: ماه عسل، مرحله خانواده، مرحله آشیانه خالی و بلوغ ازدواج. تفاوت‌های عمده بین اینکه مردان در هر مرحله چه رفتار می‌کنند چیست؟
 اول از همه، مهم است که بدانیم اغلب مردان از ازدواج خوشحال می‌شوند و در همه مراحل ازدواج‌شان احساس رضایت می‌کنند. طبق تحقیقات من، در هر مرحله‌ای از ازدواج، بیش از نیمی ‌از مردان با زنان‌شان احساس خوشبختی می‌کنند. زمانی که مردی در هر مرحله زندگی‌اش احساس نارضایتی می‌کند، رفتار مشخصی نشان می‌دهد: از همسر‌ش فاصله می‌گیرد (هم از نظر فیزیکی و هم از نظر عاطفی) و اگر ناسالم باشد، به همسرش خیانت می‌کند. بهترین راه برای گذراندن این مرحله «جدایی» این است که از مرد بخواهیم صادق باشد. البته بیشتر مردان چنین کاری نمی‌کنند و مشکل هم همین جاست. اگر زنان نتوانند این مرحله را تحمل کنند بهترین کار این است که به یک مشاور خانواده مراجعه کنند.زنان باید چه‌کار کنند تا همسران‌شان همیشه از ازدواج‌شان احساس شادمانی کنند و به آنها متعهد بمانند؟
 من فکر نمی‌کنم زنی وظیفه داشته باشد شوهرش را متعهد و مسوول سازد، ‌اما می‌دانم که زنان می‌خواهند دوست همسرشان باشند؛ کسی که بتوانند به وی تکیه کنند، کسی که به او اعتماد کنند، به قول یکی از مراجعانم، «می‌خواهم که شوهرم حامی‌ و پشت و پناه من باشد.» همچنین بیشتر مردان می‌خواهند همسرشان یار و همراه‌شان باشد و با هم از زندگی لذت ببرند.

10 نکته غافلگیر کننده برای تازه پدرها

10 نکته غافلگیر کننده برای تازه پدرها
مدتی پس از تولد کودک، تقریبا هر پدری با شوک واقعیت مواجه خواهد شد: او پدر شده است، با مسوولیتها، فشارها و انتظارات جدیدی که باید با آنها کنار بیاید. این واقعیت های ساده، خیلی زود برای برخی از ما بروز می کنند، حتی پیش از آن که همسر و نوزادمان پس از زایمان از بیمارستان مرخص شوند. برای برخی دیگر، این شوکها چند روز پس از تولد نوزاد آغاز می شوند. به هر حال، دیر یا زود، ما خواهیم فهمید که زندگی مان با تغییری ابدی مواجه شده است. گاهی اوقات این تغییرات ظریف و کوچک هستند و گاهی اوقات نه؛ اما معمولا برای ما غافلگیر کننده خواهند بود.
 برخی از این احساسات از قرار زیرخواهند بود:
 
 1. گیجی
   در ماههای اول پس از تولد نوزاد، بروز احساسات متضاد در پدر، امر مهمی است که این چند ماه را از همه سالهای بعدی متمایز می سازد. پدر از یک سو با احساس مردانگی، قدرت و افتخار (بواسطه حیات بخشیدن به یک موجود جدید) مواجه است و از سوی دیگر، هنگامی که نمی تواند نیازهای کودکش را برآورده سازد یا حتی گاهی اوقات از درک این نیازها نیز عاجز می شود، احساس درماندگی به او فشار می آورد.
 
2. یک عشق جدید و متفاوت
 عشق همه جانبه شما به کودکتان با عشق شما به هیچ شخص دیگری قابل مقایسه نیست.

3. دوگانگی احساسی
  ممکن است یک روز به نوزاد خود نگاه کنید و متوجه شوید که از آن علاقه تند و تیز روز قبل، خبری نیست؛ آن شور و عشق، جای خود را به یک احساس معمولی داده است. نمی دانید که آیا اصلا این کودک را می شناسید یا خیر؟ اصلا برایتان اهمیت دارد یا خیر؟ احساس می کنید که دوست دارید همه این احساسات پدرانه را به گوشه ای بیندازید و یک زندگی جدید را آغاز کنید. احتمال زیادی وجود دارد که اولین چیزی که حس کنید، احساس گناه باشد: فکر می کنید که چون احساس شما نسبت به این نوزاد بیگناه متغیر است و نمی توانید همواره او را با تمام وجود دوست داشته باشید، پس پدر خوبی نیستید. این دمدمی مزاج بودن، بخشی از احساس پدر شدن است، و این حالتها بارها و بارها در سالهای آینده (حتی تا 50 سال بعد) تکرار خواهند شد؛ پس بهتر است به آن عادت کرده و با آن کنار بیایید.
 
4. افسردگی
  هرچند برخی فکر می کنند که افسردگی پس از زایمان متعلق به زنان است، اما واقعیت این است که تعداد زیادی از مردان نیز پس از تولد نوزاد خود دچار افسردگی می شوند. برخلاف همسرتان، افسردگی شما ناشی از تغییرات هورمونی در بدن شما نیست، بلکه بیشتر ناشی از واقعیتهاست. هنگامی که شما در انتظار به دنیا آمدن کودک خود بودید یا در روزهای اول پس از تولد او، اطرافیان بیشتر به شما توجه می کردند و چندان به شما سخت نمی گرفتند. اما پس از چند هفته، دوباره به کار و فشارهای آن برمی گردید؛ بعلاوه باید با هزینه های جدیدی که بر زندگی شما تحمیل شده، به هم ریختن برنامه خوابتان و حتی موارد جزئیتری مانند افزایش شستشو در منزل، کنار بیایید. همین موارد برای افسرده کردن یک نفر کافی است.
 
5. ترس
   اولین ماههای پس از تولد نوزاد، برای پدر، آغشته به ترس ها و دلهره ها است: نگران هستید که شاید نتوانید انتظاراتی را که از شما به عنوان یک پدر می رود، برآورده کنید؛ دلهره دارید که شاید نتوانید از کودک یا خانواده خود در برابر مشکلات یا خطرها حفاظت کنید؛ از اینکه نمی دانید چگونه باید با کودک خود برخورد کنید نگرانید؛ اینکه ممکن است بیش از حد به پدر خود شبیه باشید، یا از سوی دیگر اینکه نمی توانید به اندازه کافی مانند او خوب باشید، شما را آزار می دهد و اینکه احتمال می دهید شاید اشتباه خطرناکی مرتکب شوید، بیش از هرچیز دیگر برای شما دغدغه ایجاد می کند. این دغدغه ها و موارد دیگر، مرحله ای طبیعی از تبدیل شدن از یک مرد یا شوهر به یک پدر است.
 
6. ارتباط شما با همسرتان
   پیش از آنکه شما و همسرتان صاحب فرزند شوید، زمان زیادی را به یکدیگر اختصاص می دادید، نیازهای یکدیگر را برآورده کرده و رابطه تان را هر روز محکم تر می کردید. اما پس از آنکه کودک پا به زندگی شما گذاشت، همه چیز تغییر کرد: اکنون نوزاد به محور همه توجهات، فعالیتها و کارهای شما تبدیل شده است. کارهایی که می تواند شما و همسرتان را به یکدیگر نزدیکتر کند به کنار؛ شما حتی به ندرت زمان کافی برای خواب مناسب پیدا خواهید کرد. اگر امکان داشت، مدتی از وقت خود را، حتی اگر شده، فقط چند دقیقه در روز، خالی کنید تا با همسر خود صحبت کنید: درباره هر موضوعی غیر از نوزاد!
 
7. ارتباط متقابل با کودک
   در شش تا هشت هفته اول پس از تولد نوزاد، احتمالا کودک شما نمی تواند نظرش را در مورد رفتار شما به عنوان یک پدر، به شما انتقال دهد: شاید چند لبخند، بدون خنده و قهقهه، و تقریبا هیچ پاسخ دیگری. او تقریبا کار دیگری غیر از گریه کردن بلد نیست. شاید بتوانید برخی از رفتارهای ساده او را جدی گرفته، تفسیر کرده و سعی کنید نظرات او را درک کنید: مثلا اگر به شما توجه نشان نداد، به این نتیجه برسید که او شما را یک "پدر خوب" نمی داند. اما بهتر است این کار را نکنید. اگر شما از او دور شوید، او هم از شما دور خواهد شد. پس بهتر است صبر کنید تا او بتواند بهتر قضاوت کرده و نظراتش را دقیق تر انتقال دهد؛ صبوری در این مرحله، خیلی ارزشمند است.
 
8. موضوعات صحبت
   اگر یک سال پیش یک نفر به شما گفته بود که شما پس از تولد کودک مشتاقانه در بحثهای طولانی راجع به استفراغ کودک و آروغ گرفتن از او، پس دادن شیر پستان و رنگ و شکل پوشکهای مصرف شده صحبت خواهید کرد، شاید او را احمق فرض می کردید؛ اما احتمالا الان او را تصدیق می کنید! و شاید حتی این بحثها را دوست هم دارید!
 
9. ضرورتهای ایفای نقش پدری
 
 پیش از آنکه بچه دار شوید، اگر می خواستید از خانه خارج شوید، کافی بود کیف پول و سوییچ ماشین را برداشته و اجاق گاز را خاموش کنید. اما اکنون اگر بخواهید به همراه کودک خود تا سر خیابان بروید و برگردید، باید به اندازه رفتن به کوه اورست تجهیزات ببرید! بعلاوه، زمانی که فکر می کنید همه کارهای لازم را انجام داده و همه وسایل ضروری را برداشته اید، به محض خروج از خانه، متوجه می شوید که باید پوشک کودک را عوض کنید!
 
10. درس عشق
   شما به تدریج یاد می گیرید که واکنشها و پیامهای کودک خود را فهمیده و نیازهای او را برطرف کنید؛ در همین حین، تواناییهای فیزیکی کودک شما نیز رشد کرده و او خواهد توانست علاقه اش به شما را به نحوی زیبا و جذاب، نشان دهد. هنگامی که کودک برای اولین بار برای شما صدایی از خودش در بیاورد، شما را بغل کند، یا در آغوش شما به خواب رود و ضرباتی با دستهای کوچکش بر شانه های شما بزند، شما معنای واقعی زندگی و عشق را خواهید فهمید!

پدران و افسردگی بعد از زایمان

پدران و افسردگی بعد از زایمان
 یکی دو ماه بعد از تولد نوزاد، زندیگ طبیعی همه اعضای خانواده دستخوش تغییر می شود. برنامه های روزمره به هم می ریزد و دیگر مثل روزهای قبل از ورود این کوچولو همه چیز خوب و مرتب پیش نمی رود؛ البته نه صرفا به خاطر تولد او، بکله بیشتر به خاطر تغییرات روانی و جسمی که مادر یا به عبارتی مدیر خانه به آن دچار می شود. مادر به علت اینکه رکن و گرداننده امور خانه است، نقش به سزایی در آرامش و نظم و ترتیب خانه دارد. افسردگی مادر پس از زایمان تا یکی دو ماه و حتی گاهی تا چند ماه، آرامش را تا حدودی از اعضای خانواده سلب می کند. بی حوصلگی او و گاهی نداشتن تجربه قبلی در امر مراقبت از نوزاد و ناتوانی در تشخیص علت گریه نوزاد مزید بر علت شده و باعث می شود افسردگی مادر و گریه های نوزاد روی هم اثرات تشدید کننده بکذارند. اما همه چیز به افسردگی مادر ختم نمی شود و به قول معروف نباید همه کاسه ها را سر مادر خانواده شکست. پد ر هم نقش دارد!
تحقیقات نشان می دهد که عوامل زیادی در کنار ناراحتی روحی مادر در بروز گریه های نوزاد موثر است که نباید از آن ها غافل شد. تا حالا تصور می شد که فقط افسردگی مادر و مشکلات دوران بارداری است که روی تکامل کودک و مسایل مربوط بهاین دوران نقش دارد اما محققان به تازگی دریافته اند که افسردگی پدرانو شرایط روحیو عاطفی آنها و غمگین بودن آنها هم می تواند از عوامل تاثیر گذار دیگر روی نوزاد و از علل گریه زیاد نوزاد باشد.

پدر هم نقش دارد
 
 گریه نوزاد و دردهای کولیکی او می تواند به دلیل وضعیت روحی پدر هم باشد. بر اساس تحقیقات دانشمندان هلندی، افسردگی مادران پس از زایمان باعث عدم مراقبت صحیح از نوزاد و ناآگاهی از نیازهای او شده و با گریه های طولانی و زیاد و حتی دردهای کولیکی نوزادان که از مشکلات شایع آنها است، ارتباط دارد. این افسردگی باعث عدم تشخیص به موقع و رفع نیاز شده و روی سیر تکاملی و رشد نوزاد اثرات بدی می گذارد اما اهمیت عوامل پدری و احساس او را نباید نادیده گرفت. در کنار شرایط روحی مادر وضعیت رواین پدردر طول بارداری همسرش نیز در گریه های بعدی نوزاد آنها نقش مهمی دارد. محققان برای درک بهتر ارتباط بین گریه زیاد نوزاد و افسردگی پدر نشانه های افسردگی را روی 4 هزار و چهارصد نوزاد تا دو ماهگی بررسی کردند.
گریه زیاد به صورت گریه بیش از سه ساعت در روز و بیش از سه روز در هفته تعریف شده بود. بر اساس این تحقیقات احتمال افسردگی پدران در نوزادانی که زیاد گریه می کردند 30 درصد بیشتر از سایر پدرانی بود که در دوران بارداری همسرشان شرایط روحی خوبی داشتنتد. به گفته محققان، شرایط شغلی و استرس های اقتصادی به طور غیر مسقتیم و عوامل ژنتیکی مربوط به یک پدر افسرده از عوامل گریه های زیاد نوزادان است.
در واقع یک پدر مبتلا به افسردگی دو بار بیشتر احتمال دارد تا صاحب نوزادی شود که بیش از حد گریه می کند. بنابراین تشخیص افسردگی پدر قبل از بارداری همسرش یا حتی در دوران بارداری و درمان آن، در کاهش گریه نوزاد بسیار مفید و موثر است.اگر شما به عنوان یک مرد متاهل قرار است به تا چند ماه دیگر صاحب فرزندی شوید یا هنوز تصمیم به بچه دار شدن نداریداما قصد دارید تا یکی دو سال آینده بچه دار شوید و علایم افسردگی و بی حوصلگی را در خود مشاهده می کنید یا حتی بی احتیاط رانندگی می کنید، همیشه عصبی هستید و از همه چیز شاکی هستید و در محیط کارتان با همکارانتان رابطه خوبی ندارید. بدانید که افسردگی در کمین شما است.

پشت افسردگی مردانه
 
 مردان و زنان علائم افسردگی متفاوتی را بروز می دهند. افسردگی مردان نا مشخص تر از افسردگی زنان است. علل این موضوع هم بی میلی برای بحث در مورد علائم افسردگی است. به عنوان یک مرد، شاید برای صحبت کردن راجع به هعلائم خود با خانواده و دوستان خودتان رواست. نباشید، به ویژه بیان احساسات خود. مرد افسرده بیماری روانی خود را تهدیدی برای مردانگی خود می داند. مثل خیلی از مردان دیگر، شاید به استقلال، مناعت طبع و وارستگی خود تاکید داشته باشید. شاید بیان احساسات مربوط به افسردگیخود را جدا از حالات مردانه خود بدانید و تمایلی برای بروز آنها نداشته باشید در صورتی که با بیان آنها می توانید افسردگی را سرکوب کنید. گاهی اوقات، با وجود اینکه افسردگی مردان مشخص می شود اما با درمان خود مخالفت می کنند. شای نگران خراب شدن وجه خود در محل کار خود می باشند یا فکر می کنند دیگر خانواده و دوستان به آنها احترام نمی گذارند.

علایم افسردگی مردان
 
 علت تفاوت افسردگی زنان و مردان می تواند هورمون ها، مواد شیمیایی مغز یا روش های غلبه بر آن باشد. علائم و نشان افسردگی مردان شامل موارد زیر می باشند: رفتار خشن و ناسزا آمیز، خشم نامناسب، رفتار گریز آمیز، درگیی در ورزش و کار، رفتار مخاطره آمیز از قبیل رانندگی بی ملاحظه، رابطه جنسی نا مشروع، مصرف بیش از حد الکل و مواد مخدر، خطور افکار خودکشی به ذهن. تمام اینها می توانند شناسایی افسردگی مردان را سخت تر کنند و حتی ممکن است منجر به تشخیص نادرست شوند.

چرا مردها بی‌احساس می‌شوند؟

چرا مردها بی‌احساس می‌شوند؟
  اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرو‌می‌روند، سکوت می‌کنند و بی‌احساس می‌شوند تا مسئله خود را به شکلی حل کنند.
 از آنجایی که طبیعت اصلی مرد، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذارند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت می‌کند.بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنش‌های عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه می‌کنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.
 زن‌‌ها از این رفتار مردها به هراس می‌افتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمی‌کند در حالی‌که مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه می‌کنند.
 مرد توانایی آن را دارد که در لحظه‌ای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل می‌تواند در لحظه‌ای از این حال خارج شود.
 وقتی مردها متعادل‌تر می‌شوند برای آنها صحبت درباره این‌که از چه موضوعی ناراحت بودند ساده‌تر می‌شود.
 وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمی‌گردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج می‌شود و می‌گوید که همه چیز خوب و عالیست بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
 
زن‌ها را درک کــنید
 
 نیاز به درک شدن برای زن‌ها
 وقتی مرد، زمان کافی برای درک کردن احساسات و نیازهای همسرش صرف نمی‌کند زن به سادگی سردرگم می‌شود و امکان این‌که واکنشی شدید و بی‌تناسب نشان دهد افزایش می‌یابد.
 وقتی زنی احساسات خود را با شوهرش در میان می‌گذارد اگر شوهر به حالت انفعالی به صحبت‌های او گوش فرا دهد و امیدوار باقی بماند که به زودی حرف‌های زنش تمام خواهد شد روی او اثر می‌گذارد و بر ابهامات یا ناراحتی‌هایش می‌افزاید.
 وقتی زن‌ها تصمیم می‌گیرند مانند مردها رفتار کنند و به منطق بیش از احساسات خود بها بدهند گیج و سردرگم می‌شوند به خصوص اگر قرار باشد زیر فشاری برای تصمیم‌گیری باشند. معمولا وقتی زنی سردرگم است، می‌خواهد تصمیمی بگیرد در این زمان او بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد وباید آرام بگیرد و احساساتش را مرور کند. در این زمان است که می‌تواند به راحتی تصمیم بگیرد. وقتی مردی برای درک کردن زنش به حرف‌های او گوش می‌دهد خود به خود متعادل‌تر می‌شود و زن زمانی متعادل‌تر می‌شود که بتواند حرف‌ها و احساساتش را بازگوید و این تنها زمانی میسر است که مردها بتوانند زبان تکلم زن‌ها را بیاموزند و زن‌ها هم به طریقی سخن بگویند که مردها میل به شنیدن داشته باشند.
 یکی از فواید گوش‌دادن مردها به صحبت همسرانشان این است که آنها احساسات خود را کنار می‌گذارند و از افکار خود برای درک احساسات زنشان و این که چرا او چنین احساسی دارد استفاده می‌کنند.

چرا مردان کم حرفند ؟

چرا مردان کم حرفند ؟
می‌خواهم موضوعی را بگویم که شاید بسیاری از خانم‌ها نشنیده باشند. بهتر است بی‌پرده بگویم اینکه آقایان بر خلاف تصور خانم‌ها چندان هم کم حرف نیستند.
بسیاری از زنان تصور می‌کنند که همسرانشان قوی ولی خیلی کم حرفند. در واقع خانم‌ها در شگفتند که این همسران قوی چرا در باره احساسات و افکار خود چیزی نمی‌گویند یا به‌اصطلاح همه اش توی خودشان هستند.
اما، واقعیت این است که مردان هم دوست دارند در باره امید‌ها و آرزو‌ها، ترس‌ها و افکار، احساسات و عواطف خود حرف بزنند. شما سعی می‌کنید ساعتی را با همسرتان و به دور از جار وجنجال بچه‌ها تنها بمانید به آن امید که شاید کمی هم در باره خودتان و زندگی مشترکتان با هم گفت‌وگو داشته باشید اما، غالبا ساکت می‌ماند.
آن وقت است که از خودتان می‌پرسید: چی شده؟ چرا چشم از تلویزیون بر نمی‌دارد؟ چرا از خودش، روابطمان یا مسائل و مشکلات مالی که داریم حرفی نمی‌زند؟ چرا به سر و وضع خانه نمی‌رسد؟ چرا نمی‌تواند 10 دقیقه، فقط 10 دقیقه، از خودش، کارهاش و از خودمان برایم بگوید؟!
در واقع، از هر 5 زن، یکی از اینکه همسرش با او ارتباط کلامی خوبی ندارد، گله مند است. 30 در صد آقایان هم مهم‌ترین دلیل اختلاف در زندگی مشترکشان را،
ناتوانی آنان در ایجاد ارتباط کلامی با همسرانشان می‌دانند. به راستی چرا؟
پاسخ این است: حتی مردانی که علاقه‌مندند در باره احساسات و عواطف و خواسته‌های خود با همسرانشان حرف بزنند یا درد دل کنند؛ یعنی با آنها رابطه کلامی برقرار کنند، این را کاری ساده و راحت نمی‌بینند.
دلا یلی وجود دارد که باعث می‌شود مردان به جای بیان احساسات خود لب فرو بندند؛ از جمله: مردها کمی وحشت زده هستند؛ بی‌تردید، زنان در ایجاد رابطه با دیگران مهارت بسیار دارند.
زنان معمولا بعداز نوشیدن یکی دو فنجان چای و کمی گپ زدن، شروع به پرسش می‌کنند؛ با تمام انرژی حرف می‌زنند؛ از همه چیز سر در می‌آورند؛ از هر دری سخن می‌گویند؛ و در این کارچنان استادانه عمل می‌کنند و تمامی مهارت‌ها و ترفند‌های خود را به‌کار می‌برند که همواره و در بسیاری از مواقع سر رشته کلام را در دست می‌گیرند.
اما زنان، همیشه در صحبت کردن گوی سبقت را از دیگران می‌ربایند. البته، آقایان این را به‌خوبی می‌دانند؛ وهمین طور هم می‌دانند که بیش از یک سوم زنان عقیده دارند که مردها به‌کلی نمی‌توانند با همسرانشان رابطه کلامی خوبی بر قرار کنند و قادر به درک آنان نیستند و نتیجه اینکه، مردها از حرف زدن خیلی می‌ترسند؛ چون اگر ضمن صحبت اشتباه کنند، دچار درد سر می‌شوند.
مرد‌ها در خانه نیاز به آرامش دارند؛ از نظر یک زن، وقتی مرد قدم به خانه می‌گذارد باید از سیر تا پیاز همه آنچه را که طی روز در بیرون از خانه برایش اتفاق افتاده با همسرش در میان بگذارد.
بنا بر این، وقتی مرد از محیط کاری پر تنش به خانه بر می‌گردد و با همسری روبه‌رومی شود که انتظار دارد با او وارد یک بحث جدی بشود، تنها یک راه برایش می‌ماند؛ گریز از ورود به بحث و البته گاهی اوقات هم برعکس تسلیم می‌شود.
مرد‌ها دوست ندارند در تنگنا قرار گیرند؛ وقتی زن از همسرش می‌خواهد که بیشتر با او به گفت‌وگو بنشیند و مرد در مقابل این خواست همسرش مثل گذشته بر خورد می‌کند، اختلافات آنها بالا می‌گیرد.
روشن است که بسیاری از مردها دوست ندارند مثل یک شاهد عینی یا مجرم از سوی همسر خود زیر بمباران سؤال قرار گیرند اما، یک تاکتیک قدیمی هست که استفاده از آن، جریان امورو روابط زناشویی را بهتر می‌کند و آن این است:
از این همه دخالت در کارهای همسرتان دست بر دارید ؛ به او فرصت حرف زدن بدهید؛ و نتیجه اینکه به احتمال زیاد زبان به گفتن خواهد گشود.

چرا مردان کم حرفند ؟

چرا مردان کم حرفند ؟
می‌خواهم موضوعی را بگویم که شاید بسیاری از خانم‌ها نشنیده باشند. بهتر است بی‌پرده بگویم اینکه آقایان بر خلاف تصور خانم‌ها چندان هم کم حرف نیستند.
بسیاری از زنان تصور می‌کنند که همسرانشان قوی ولی خیلی کم حرفند. در واقع خانم‌ها در شگفتند که این همسران قوی چرا در باره احساسات و افکار خود چیزی نمی‌گویند یا به‌اصطلاح همه اش توی خودشان هستند.
اما، واقعیت این است که مردان هم دوست دارند در باره امید‌ها و آرزو‌ها، ترس‌ها و افکار، احساسات و عواطف خود حرف بزنند. شما سعی می‌کنید ساعتی را با همسرتان و به دور از جار وجنجال بچه‌ها تنها بمانید به آن امید که شاید کمی هم در باره خودتان و زندگی مشترکتان با هم گفت‌وگو داشته باشید اما، غالبا ساکت می‌ماند.
آن وقت است که از خودتان می‌پرسید: چی شده؟ چرا چشم از تلویزیون بر نمی‌دارد؟ چرا از خودش، روابطمان یا مسائل و مشکلات مالی که داریم حرفی نمی‌زند؟ چرا به سر و وضع خانه نمی‌رسد؟ چرا نمی‌تواند 10 دقیقه، فقط 10 دقیقه، از خودش، کارهاش و از خودمان برایم بگوید؟!
در واقع، از هر 5 زن، یکی از اینکه همسرش با او ارتباط کلامی خوبی ندارد، گله مند است. 30 در صد آقایان هم مهم‌ترین دلیل اختلاف در زندگی مشترکشان را،
ناتوانی آنان در ایجاد ارتباط کلامی با همسرانشان می‌دانند. به راستی چرا؟
پاسخ این است: حتی مردانی که علاقه‌مندند در باره احساسات و عواطف و خواسته‌های خود با همسرانشان حرف بزنند یا درد دل کنند؛ یعنی با آنها رابطه کلامی برقرار کنند، این را کاری ساده و راحت نمی‌بینند.
دلا یلی وجود دارد که باعث می‌شود مردان به جای بیان احساسات خود لب فرو بندند؛ از جمله: مردها کمی وحشت زده هستند؛ بی‌تردید، زنان در ایجاد رابطه با دیگران مهارت بسیار دارند.
زنان معمولا بعداز نوشیدن یکی دو فنجان چای و کمی گپ زدن، شروع به پرسش می‌کنند؛ با تمام انرژی حرف می‌زنند؛ از همه چیز سر در می‌آورند؛ از هر دری سخن می‌گویند؛ و در این کارچنان استادانه عمل می‌کنند و تمامی مهارت‌ها و ترفند‌های خود را به‌کار می‌برند که همواره و در بسیاری از مواقع سر رشته کلام را در دست می‌گیرند.
اما زنان، همیشه در صحبت کردن گوی سبقت را از دیگران می‌ربایند. البته، آقایان این را به‌خوبی می‌دانند؛ وهمین طور هم می‌دانند که بیش از یک سوم زنان عقیده دارند که مردها به‌کلی نمی‌توانند با همسرانشان رابطه کلامی خوبی بر قرار کنند و قادر به درک آنان نیستند و نتیجه اینکه، مردها از حرف زدن خیلی می‌ترسند؛ چون اگر ضمن صحبت اشتباه کنند، دچار درد سر می‌شوند.
مرد‌ها در خانه نیاز به آرامش دارند؛ از نظر یک زن، وقتی مرد قدم به خانه می‌گذارد باید از سیر تا پیاز همه آنچه را که طی روز در بیرون از خانه برایش اتفاق افتاده با همسرش در میان بگذارد.
بنا بر این، وقتی مرد از محیط کاری پر تنش به خانه بر می‌گردد و با همسری روبه‌رومی شود که انتظار دارد با او وارد یک بحث جدی بشود، تنها یک راه برایش می‌ماند؛ گریز از ورود به بحث و البته گاهی اوقات هم برعکس تسلیم می‌شود.
مرد‌ها دوست ندارند در تنگنا قرار گیرند؛ وقتی زن از همسرش می‌خواهد که بیشتر با او به گفت‌وگو بنشیند و مرد در مقابل این خواست همسرش مثل گذشته بر خورد می‌کند، اختلافات آنها بالا می‌گیرد.
روشن است که بسیاری از مردها دوست ندارند مثل یک شاهد عینی یا مجرم از سوی همسر خود زیر بمباران سؤال قرار گیرند اما، یک تاکتیک قدیمی هست که استفاده از آن، جریان امورو روابط زناشویی را بهتر می‌کند و آن این است:
از این همه دخالت در کارهای همسرتان دست بر دارید ؛ به او فرصت حرف زدن بدهید؛ و نتیجه اینکه به احتمال زیاد زبان به گفتن خواهد گشود.