روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy،心理学的男性和女性心理،心理學的男性和女性心理،علم النفس علم النفس من الذکور والإناث

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy

روان شناسی مرد و روان شناسی زن،Psychology of male and female psy،心理学的男性和女性心理،心理學的男性和女性心理،علم النفس علم النفس من الذکور والإناث

چرا مردها زن ها را دوست دارند ؟

چرا مردها زن ها را دوست دارند ؟
ـ چون همیشه احساس می کنند جوانند ، حتی وقتی پیر می شوند .
ـ چون هر وقت کودکی را می بینند لبخند می زنند .
ـ چون در همسرداری به گونه ای رفتار می کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد .
ـ چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز به کار می گیرند و هرگز برای کاری که انجام می دهند توقع تشکر ندارند .
ـ چون هر آنچه که در زندگی خصوصی افراد مشهور اتفاق می افتد را جدی می گیرند .
ـ چون سراغ مسائل غیراخلاقی نمی روند .
ـ چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل می کنند شکایتی نمی کنند . حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالن های ورزشی
ـ چون آنها ترجیح می دهند سالاد بخورند .
ـ چون فقط عاشق پیش غذاهای متنوع و رنگارنگ هستند .
ـ چون برای حل مشکلات ، روشهای خاص خودشان را دارند ؛ روش هایی که ما هرگز درک نمی کنیم و همین ما را دیوانه می کند .
ـ چون دقیقاً وقتی دیگر خیلی دوستمان ندارند ، با ترحم به ما می گویند : " دوستت دارم " ؛ تا ما متوجه بی علاقگی آنها نشویم .
ـ چون وقتی می خواهند در مورد ظاهرشان چیزی بپرسند ترجیح می دهند این سوال را از خانمی بپرسند و خلاصه با این مدل سوالات ما را عذاب نمی دهند .
ـ چون گاهی از چیزهایی شکایت می کنند که ما هم آن را احساس می کنیم مثل سرما یا دردهای رماتیسمی ، به این ترتیب ما می فهمیم که آنها هم مثل ما آدم هستند !
ـ چون داستان های عاشقانه می نویسند .
ـ چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اینکه چگونه می توانند با دیگران سر صحبت را باز کنند ، تلف نمی کنند .
ـ چون در حالی که ارتش ما به کشورهای دیگر حمله می کند ، آنها هم محکم و بی منطق می جنگند و سعی می کنند همه ی سوسکهای دنیا را تا آخرین دانه نابود کنند .

جور دیگر باید دید

جور دیگر باید دید
در این مقاله قصد داریم تا شما را با چندین نکته از زندگی مردان آشنا کنیم.
مردان از قبول بسیاری از رفتارهای خود گاهی سر باز می‌زنند و حتی تعبیر و تفسیر این‌گونه برخوردها و بازتاب‌ها در مقابل همسرانشان، اندکی برایشان سخت و دشوار جلوه‌گر می‌شود! حال چطور می‌توان مردان را مجاب ساخت تا بپذیرند آن چه را که نمی‌دانند و یا نمی‌خواهند که بدانند، و این مقوله‌ای است که همیشه ذهن همسران این مردها را به خود معطوف داشته است. یقینا پذیرفتن برخی رفتارهای غیراصولی و غیرعلمی مردان، می‌تواند به آنان در جهت داشتن یک رابطه زناشویی زیباتر کمک نماید. اما یکی از پرسش‌هایی که می‌تواند در این راستا مطرح شود، این است که چرا مردها از اشتباه کردن بیزار و گریزانند؟
زنان باید کاملا دقت کنند که هنگام گفتگو درباره مشکلات و مسائل «احساس اشتباه را در مردان» به وجود نیاورند.
برای این‌که پی ببریم چرا مردان از اشتباه کردن بیزار و گریزانند باید به یک واقعیت مهم و اساسی اشاره کنیم و آن این است که وقتی مردی اشتباهی را مرتکب می‌شود، احساس گناه می‌کند، زیرا پی می‌برد که نتوانسته، آن طور که باید، کارش را به خوبی و درستی به انجام برساند. اما آن چه در این بین مهم است این‌که گفتن واژه متاسفم یا ببخشید یا پوزش می‌خواهم، برای این مردان بسیار سخت و دشوار است! به عبارت دیگر، عنوان کردن متاسفم به معنای پذیرفتن اشتباه و پذیرفتن اشتباه به معنای شکست آنان تلقی می‌شود! این نگرشی است که مردان برای خود در ذهن خویش خلق کرده‌اند. برای حل این مشکل زنان باید کاملا دقت کنند که هنگام گفتگو درباره مشکلات و مسائل «احساس اشتباه را در مردان» به وجود نیاورند. باید به این نکته توجه کنید که مردان از این‌که مورد سرزنش و انتقاد قرار بگیرند، بیزارند. مرد به زنی نیاز دارد که اشتباهاتش را به روی او نیاورد!
چنین زنی او را یاری و کمک می‌کند و مرد متوجه می‌شود که جایگاه ویژه‌ای در نزد همسرش دارد، زن می‌خواهد مرد مورد علاقه‌اش در انجام برخی کارها کمکش کند، اما تصور مرد بر این است که شاید من توانایی انجام چنین کاری را ندارم! بنابراین معمولا مرد اشتباهات خود را نخواهد پذیرفت، چون فکر می‌کند با پذیرفتن و قبول کردن اشتباه خود، همسرش دیگر او را دوست نخواهد داشت. اما واقعیت امر این است که زن، مردی را بیشتر دوست دارد که اشتباهاتش را می‌پذیرد و به آنها پی می‌برد.
یکی دیگر از پرسش‌هایی که معمولا برای خانم‌ها مطرح می‌شود، این است که چرا مردها از نصیحت بیزارند؟
اساسا مرد نیاز دارد احساس کند که از عهده حل گرفتاری‌ها و مشکلاتش برمی‌آید. برای مرد بحث درباره مشکل فردی با دیگران به معنای تحمیل باری بر دوش آنهاست! او حتی بهترین دوستش را با طرح مشکل خود به دردسر نمی‌اندازد، مگر این‌که فکر کند، دوستش راه حل بهتری دارد.
عنوان کردن متاسفم برای برخی مردان به معنای پذیرفتن اشتباه و پذیرفتن اشتباه به معنای شکست آنان تلقی می‌شود!

توصیه مهم به خانم‌ها

هرگز تا زمانی که مرد (شوهرتان) تقاضا نکرده، او را نصیحت نکنید. به او بگویید که به توانایی او در حل مسایل و مشکلاتش اطمینان کامل دارید! این مسأله مطابق همان نیاز مرد است که می خواهد مورد تایید قرار بگیرد.
وقتی زن تلاش می‌کند تا مرد را وادار به صحبت درباره احساس یا مشکلش کند، یقینا مقاومت از جانب مرد دو دلیل می‌تواند داشته باشد:
1- مرد چنین برخوردی را از سوی همسرش انتقاد و سرزنش برای خود تلقی می‌کند.
2- مرد تصور می‌کند که زنش او را فردی ناتوان شمرده و می‌خواهد راه‌حل بهتری به او ارایه نماید.
در واقع هدف زن، کمک به مرد برای رسیدن به احساسی بهتر می‌باشد. برای زن نصیحت کردن، نوعی ایجاد اعتماد و اطمینان در رابطه زناشویی است و به عنوان نشانه‌ای از ضعف و سستی مرد تلقی نمی‌شود. بنابراین با توجه به آن چه گفته شد لازم است تا آن دسته از آقایان که این گونه می اندیشند تغییراتی را در نوع نگرش و تفکرات خود بوجود آورند. بدون شک همه زنان دوست دارند که رابطه خوب و خوشایندی با مردان خود خلق کنند و بتوانند از آن لذت ببرند، نه این‌که خواستار پیدایش یک رابطه نامعقول و آزاردهنده باشند. هرگز تا زمانی که مرد (شوهرتان) تقاضا نکرده، او را نصیحت نکنید. به او بگویید که به توانایی او در حل مسایل و مشکلاتش اطمینان کامل دارید!

و کلام آخر این‌که:

اگر مردان در تنهایی خویش اندکی تفکر کنند، پی خواهند برد که آن چه همسرانشان از آنان می‌خواهند دلیل بر این نیست که آنان دچار ایراد و یا اشکالی هستند. تداوم و ماندگاری یک رابطه زناشویی پایدار در کنار یکدیگر شکل خواهد گرفت و زن و مرد به عنوان یک زوج در سایه‌سار عشق، همدلی، محبت، وفاداری و صداقت به دور از هرگونه حسادت و انتقاد، خواهند توانست روزهایی سرشار از شادکامی و صمیمیت را با هم سپری سازند و خاطرات خوب با هم بودن در افکار و زندگیشان نقش ببندد و جاویدان بماند.
«زندگی یعنی: تقسیم دل‌تنگی‌های همیشه و هنوز با هم و برای هم».

آیا طبیعت مرد چند همسرى است؟

آیا طبیعت مرد چند همسرى است؟
حتما تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفان‏اجتماعى غرب بر این است که مرد چند همسرى آفریده شده،تک همسرى بر خلاف‏طبیعت اوست. ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن که شرحى درباره‏آشفتگیهاى اخلاقى امروز از نظر امور جنسى می‏دهد،مى‏گوید: «بى شک بسیارى از آن،نتیجه علاقه‏«اصلاح ناپذیرى‏»است که به تنوع داریم وطبیعت‏به یک زن بسنده نمیکند.»
هم او می‏گوید: «مرد ذاتا طبیعت چند همسرى دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقى،میزان‏مناسبى از فقر و کار سخت و نظارت دائمى زوجه مى‏تواند تک همسرى را به اوتحمیل کند.»
در شماره 112 مجله زن روز تحت عنوان‏«آیا مرد طبیعتا خیانتکار است؟» نوشته‏است:
«پروفسور اشمید آلمانى گفته است:…در طول تاریخ،مرد همیشه خیانتکار بوده وزن دنباله‏رو خیانت.حتى در قرون وسطى نیز برابر شواهد موجود 90 درصد ازجوانان به دفعات رفیقه عوض مى‏کردند و 50 درصد از مردان زندار به همسرانشان‏خیانت مى‏ورزیدند.رابرت کینزى، محقق معروف امریکایى در گزارشش-که به‏کینزى راپورت مشهور شده-نوشته است:مردان و زنان امریکایى در بى‏وفایى وخیانت دست‏سایر ملل دنیا را از پشت‏بسته‏اند…کینزى در قسمت دیگر گزارشش‏آورده است:«زن بر خلاف مرد از تنوع‏جویى در عشق و لذت بیزار است.به همین‏دلیل بعضى اوقات از رفتار مرد سر در نمى‏آورد.ولى مرد تنوع جویى را نوعى‏ماجراجویى تلقى مى‏کند،آسان از راه بدر مى‏رود و به نظر او آنچه مهم است لذت‏جسمى است نه لذت عاطفى و روحى.تظاهر به تماس عاطفى و روحى در مرد فقطتا وقتى است که فرصتى براى درک لذت جسمى پیش نیامده است.روزى پزشک‏مشهورى به من گفت:«پولیگام‏»بودن مرد(تنوع دوستى و تعدد خواهى)و«منوگام‏»بودن زن(انحصار خواهى و یکه شناسى)یک امر بدیهى است،زیرا در مردمیلیونها سلول‏«اسپرم‏»تولید می‏شود در حالى که زن در دوران آمادگى جز یک‏تخم از تخمدان تولید نمى‏کند.صرف نظر از فرضیه کینزى،بد نیست از خودمان‏بپرسیم:آیا وفادار بودن براى مرد مشکل است؟
هانرى دومنترلان فرانسوى در پاسخ این سؤال نوشته است:وفادار بودن براى مردمشکل نیست‏بلکه غیر ممکن است.یک زن براى یک مرد آفریده شده است و یک‏مرد براى زندگى و همه زنها.مرد اگر به تاریکى مى‏پرد و به زنش خیانت مى‏کندتقصیر خودش نیست،تقصیر خلقت و طبیعت است که همه عوامل خیانت را در اوبه وجود آورده است.»
در شماره 120 همین مجله تحت عنوان‏«عشق و ازدواج به سبک فرانسوى‏» چنین می‏نویسد: «زن و شوهر فرانسوى مساله بى‏وفایى را بین خودشان حل کرده و براى آن قاعده‏و قانون و حد و حدودى قائل شده‏اند.اگر مرد از مرز این قاعده و قانون تجاوز نکندپرش به تاریکی‏اش بی‏اهمیت است.آیا اصولا یک مرد بعد از دو سال زندگی‏زناشویى می‏تواند وفادار بماند؟به طور یقین نه،زیرا این خلاف طبیعتش است.امادر مورد زنان تا اندازه‏اى تفاوت مى‏کند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقفند.درفرانسه اگر شوهرى مرتکب خیانت‏شود زنش احساس نارضایى نمى‏کند یاعصبانى نمی‏شود،زیرا به خودش دلدارى مى‏دهد:او فقط جسمش را با خودش‏نزد دیگرى برده نه روح و احساساتش را،روح و احساساتش مال من است.»
در چند سال پیش نظریه یک پروفسور زیست‏شناس به نام دکتر راسل لى در همین‏زمینه در روزنامه کیهان منتشر شد و مدتى مورد بحث و گفتگوى نویسندگان ایرانی ‏بود.به عقیده دکتر راسل لى قناعت مرد به یک زن خیانت‏به نسل است،نه از نظر کمیت‏بلکه از نظر کیفیت;زیرا بسنده کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف می‏کند.نسل درچند همسرى قوى و نیرومند می‏گردد.
به عقیده ما این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست.الهام بخش این‏مفکران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعى آنها بوده نه طبیعت واقعى مرد. البته ما مدعى نیستیم که زن و مرد از لحاظ زیست‏شناسى و روانشناسى وضع‏مشابهى دارند.
بر عکس، معتقدیم زیست‏شناسى و روانشناسى مرد و زن متفاوت است‏ و خلقت از این تفاوت هدف داشته است،و به همین جهت نباید تساوى حقوق انسانی ‏زن و مرد را بهانه براى تشابه و یکنواختى حقوق آنها قرار داد.از نظر روحیه‏تک همسرى نیز قطعا زن و مرد روحیه‏هاى متفاوتى دارند.زن طبعا تک شوهر است; چند شوهرى بر ضد روحیه اوست.نوع تمنیات زن از شوهر با چند شوهرى سازگارنیست.اما مرد طبعا تک همسر نیست،به این معنى که چند زنى بر ضد روحیه او نیست. چند زنى با نوع تمنیاتى که مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست.
اما ما با آن عقیده که روحیه مرد با تک همسرى ناسازگار است مخالفیم.ما منکراین نظر هستیم که می‏گوید علاقه مرد به تنوع‏«اصلاح ناپذیر»است.ما با این عقیده‏مخالفیم که وفادارى براى مرد غیر ممکن است و یک زن براى یک مرد آفریده شده ویک مرد براى همه زنها.
به عقیده ما عوامل خیانت را محیطهاى اجتماعى در مرد به وجود مى‏آورد نه‏خلقت و طبیعت.مسؤول خیانت مرد خلقت نیست،محیط اجتماعى است.عوامل‏خیانت را محیطى به وجود مى‏آورد که از یک طرف زن را تشویق مى‏کند تمام فنون‏اغوا و انحراف را براى مرد بیگانه به کار ببرد،هزار و یک نیرنگ براى از راه بیرون‏رفتن او بسازد;و از طرف دیگر به بهانه اینکه یگانه صورت قانونى ازدواج‏تک همسرى است،صدها هزار بلکه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق‏زناشویى محروم مى‏کند و آنها را براى اغواى مرد روانه اجتماع مى‏سازد.
در مشرق اسلامى پیش از آن که آداب و رسوم غربى رایج گردد 90 درصد مردان،تک همسر واقعى بودند;نه بیش از یک زن شرعى داشتند و نه با رفیقه و معشوقه ‏سرگرم بودند.زوجیت اختصاصى به مفهوم واقعى کلمه بر اکثریت قریب به اتفاق‏خانواده‏هاى اسلامى حکم فرما بود.
منبع

تفاوت افسردگی در زنان و مردان

تفاوت افسردگی در زنان و مردان
پیشینیان،” افسرده جانی “ را یک مرض زنانه می پنداشته . ممکن است این باور دیرین ، برخی مردم را از تشخیص نشانه ها و انتخاب روش درمانی مناسب باز دارد.
در واقع، افسرده دلی، هر دو جنس زن و مرد را مبتلا می سازد، پیوندها را می گسلد و مانع کار و فعالیت های روزانه آن ها می شود. علایم شوریده حالی در آنان همسان است، و به طرز متفاوتی بیان می شود.
شایع ترین نشانه های افسرده دلی عبارتند از:
اعتماد به نفس اندک،
اندیشه ی خودکشی،
بی میلی به تلاش های معمولاً دلپذیر،
خستگی،
تغییر اشتها،
آشفتگی خواب،
بی احساسی و مشکلات جنسی مشتمل بر کاهش تمایل به آن.
بنا به دلایل متعدد، معمولاً علامت های افسردگی مردها را نمی توان باز شناخت. مردان ناراحتی های خویش را انکار می کنند، زیرا تصور همگان بر این است که اینان جنس قوی تری هستند.
بیان احساس، عمدتاً جزء خصلت زنان شمرده می شود. در نتیجه مردان به جای این که نشانه های وابسته به هیجانات را بر زبان جاری سازند، به احتمال زیاد از علایم جسمی افسردگی شان، هم چون احساس خستگی سخن می رانند. افسرده حالی در تمایل جنسی و عمل کرد آن اثر می نهد. مردها غالباً نمی خواهند کاستی های قوای جنسی خود را بپذیرند و به اشتباه حس می کنند که اشکالات موجود از این بابت، به جنسیت آنان بستگی د ارد، به خصوص زمانی که با یک اختلال پزشکی رو به رو می شوند.
نشانه های آشکار افسردگی زنانه را بهتر از افسردگی مردانه می توان دریافت، مردها کمتر علامت های ویژه ی دل افسردگی همانند گریه، اندوه باری و بی میلی به کارهای دلنشین قبلی را بیان داشته، یا به طور زبانی افکار مربوط به خودکشی را به گوش مخاطب می رسانند. در عوض مردها به احتمال زیاد احساسات شان را پنهان می کنند، لکن ممکن است تحریک پذیرتر و پرخاشگرتر باشند.
بنابه همین دلایل، بسیاری از مردان و نیز پزشکان و سایر کارشناسان و مراقبان بهداشت از تشخیص بیماری افسردگی درمی مانند. برخی از متخصصان بهداشت روانی نظر بر این دارند که اگر نشانه های افسرده تنی گسترش می یافت و شامل خشم، سرزنش و ناسزاگری می شد، امکان تشخیص افسردگی مردان میسر می شد .
افسرده حالی مردها، پیامدهای فراوانی دارد. براساس گزارش مرکز پیشگیری و مهار بیماری ها، سی دی سی ـ واقع احتمال خودکشی مردان آمریکایی چهار برابر بیش از زنان این سرزمین است.این آمار تکان دهنده حکایت از آن دارد که 80% کسانی که به این عمل مبادرت می ورزند، مردان هستند. هرچند شمار زنانی که در این وادی گام می نهند کم نیست، ولی بیشتر مردها هستند که به این وسیله به زندگی شان پایان می دهند. شاید علت این باشد که مردان برای پرداختن به چنین عملی، به شیوه های خطرناک دست می زنند یعنی مثلاً به جای مصرف زیاده تر از حد دارو ، به کاربرد سلاح متوسل می شوند.

و اما چرا افسردگی مردان متفاوت است؟

آگاهی از طرز پرورش و رفتار مردها در جامعه، در تشخیص و مداوای افسردگی شان اهمیت به سزایی دارد. پریشان حالی اینان اغلب از انتظارات فرهنگی شان سرچشمه می گیرد. همه می پندارند که مردان کامیاب اند. آن ها باید جلوی هیجانات خود را بگیرند و تحت نظر باشند. این گونه فرهنگ قادر است برخی از علایم واقعی افسردگی را پنهان ساخته و در عوض پرخاشگری و خشم را (که رفتار پسندیده تر به نظر می آید) پیشه کنند.
افزون بر این، معمولاً برای مردها، از عهده ی نشانه های افسردگی برآمدن، طاقت فرساست. ایشان ترجیح می دهند که با علایمی از این دست، مردانه برخورد کنند. این نگرش، هنوز بر بسیاری از نهادهای مرد سالار نظیر ارتش و ورزش حکم فرماست. در محیط های ارتشی و ورزشی به مردها می آموزند که سختی و پایداری به مفهوم برتافتن و کنار آمدن با درد جسمی بوده و تسلیم پریشانی عاطفی شدن، جزء محرمات است. مردها به جای یاری جویی که به زعم آنان، نمایانگر ضعف و زبونی است، بیشتر به خودکشی روی می آورند تا، به این خیال خام بر افسردگی چیره شوند.

آیا افسردگی مردان، درمان پذیرست؟

افزون بر 80% مردان و زنان افسرده خاطر را می توان به طور موفقیت آمیزی با داروهای ضد افسردگی و روان درمانی یا توأماً معالجه کرد.

تأثیر مصیبت و داغدیدگی در افسردگی

برداشت مردان از مرگ، با زنان متفاوت است. امکان دارد این موضوع به باور آنان مربوط باشد که می پندارند باید در صورت بروز مصیبت دل قوی داشته باشند و دیگر این که هیجان نمایی، نشانه ی ضعف و ناتوانی است.
مردها تمایل دارند مسئولیت کامل داغدیدگی را به عهده گیرند و غم و اندوه شان را فرو نشانند، پژوهش ها حاکی از آنند که این سرکوبی و پنهان سازی زمان غمناکی را افزون ساخته و به عوارضی مانند تشدید غضبناکی، پرخاشجویی و سوی استعمال موادمخدر می انجامد. نشانه های جسمی احتمالاً شامل افزایش میزان کلسترول، زخم ها، پرفشاری خون و پریشان احوالی است. از آن جا که بسیاری از مردان در بیان آشکار احساسات شان ناتوانند، بنابراین با پرداختن به فعالیت های بیشتر مثل اضافه کاری کردن یا به سفرهای کاری رفتن، می توانند اوقات زندگی خود را سپری کنند.
ایشان ممکن است به رفتارهای مخاطره جویانه هم چون ورزش های خطرناک دست برنند. پاره ای رفتارهای اعتیادآور چون باده نوشی یا سوی مصرف موادمخدر، در نتیجه ی اندوه نهان، شدت می یابند.